قطعه لوحی که جورج اسمیت روی آن تحقیق میکرد، از یک داستان حکایت میکرد. داستانی در مورد سیلی مهیب که جهان را زیر آب برد، در مورد مردی که یک کشتی ساخت و کبوتری که در جستوجوی خشکی آن را به پرواز درآورد.
دو نقطه باستانی که اخیراً توسط گروه داعش در عراق ویران شدند، حدود 2500 سال زیر خاک مدفون بود و ۱۷۰ سال پیش اولین کاوشهای باستانشناسی سرآغازی شد برای کشف گنجهای نهفته در این نقاط.
شاید بتوان گفت که آن کاوشها راه را برای نابودی آثار به جا مانده در این نقاط باستانی توسط گروه داعش هموار ساخت ولی در عین حال باعث شد که بخشی از غنای یک تمدن فراموش شده حفظ شود.
در روزهای کمنور نوامبر ۱۸۷۲ مردی به نام جورج اسمیت در یکی از اتاقهای کار موزه بریتانیا در شهر لندن روی یک لوح سفالی تحقیق میکرد. هزاران قطعه از آنها چندی پیش در یک حفاری در شمال عراق کنونی کشف شده بودند. این لوح به خط میخی منقش بود که در دوران باستان در سراسر بینالنهرین رواج داشت و در دوران حیات جورج اسمیت معنای آن کشف شده بود.
نوشته برخی از این لوحها مربوط به امور تجاری و حسابداری روزانه بود، برخی دیگر پیروزیهای شاهان آشوری را ثبت کرده و برخی دیگر حاوی دعا یا مراسم قربانی کردن گوسفند توسط روحانیان دربار بود.
اما قطعه لوحی که جورج اسمیت روی آن تحقیق میکرد، از یک داستان حکایت میکرد. داستانی در مورد سیلی مهیب که جهان را زیر آب برد، در مورد مردی که یک کشتی ساخت و کبوتری که در جستوجوی خشکی آن را به پرواز درآورد.
جورج اسمیت متوجه شد که روی این لوح، نسخهای از داستان نوح و کشتی او نوشته شده است. اما این کتاب سفر پیدایش، نخستین بخش از کتاب مقدس عبری نبود. متنی بود با عنوان گیلگمش، یک شعر حماسی که اولین بار 1800 سال قبل از میلاد روی لوح حک شده است، حدود هزار سال قبل از نگارش تورات عبری. حتی آن لوحی که جورج اسمیت روی آن تحقیق میکرد و بخشی از این داستان روی آن نوشته شده بود، متعلق به قرن هفتم قبل از میلاد یعنی بسیار قدیمیتر از نسخههای اولیه کتاب سفر پیدایش بود.
اوایل دسامبر ۱۸۷۲ جورج اسمیت بازخوانی خود از متن حک شده روی این لوح را در جلسه باستانشناسی مرتبط با کتاب مقدس قرائت کرد. ویلیام گلدستون، نخستوزیر وقت بریتانیا نیز در میان حاضران بود. پس از قریب به دو هزار سال، این اولین باری بود که داستان حماسی گیلگمش در جمع بازخوانی میشد.
کشف این متن که حدود ۱۵ سال پس از انتشار کتاب چارلز داروین با عنوان منشأ انواع صورت گرفت، به باورهای مسیحی رایج در نیمه دوم قرن نوزدهم جامعه بریتانیا (دوره ویکتوریا) ضربه دیگری زد.
سرگذشت این لوح باستانی که یک بار دیگر تاریخساز شد، از حفاری در نقطهای در شمال عراق امروزی به نام کویونجیک شروع شد. یکی از همان نقاط باستانشناسی که امروزه گروه داعش برای یافتن گنجینههای تمدن آشوری آنجا را حفاری میکند. این سرگذشت در کتابی با عنوان «کتاب دفن شده، مفقود شدن و بازکشف حماسه گیلگمش» به قلم پروفسور دیوید دامروش از دانشگاه کلمبیا به خوبی حکایت شده است.
کویونجیک درست در نقطه مقابل شهر موصل در آن سوی رود دجله واقع شده و 2700 سال پیش بخشی از شهر نینوا آخرین پایتخت امپراتوری نوآشوری بود. در دوران آشوربانیپال این شهر با بناهای عظیم و باغهای بزرگش به اوج شکوه و رونق رسید. در سال ۶۱۲ قبل از میلاد در جریان شورشی به رهبری بابلیها، شهر نینوا غارت شد و بسیاری از بناهای شهر از جمله کتابخانه آشوربانیپال و لوحنوشتههای او از جمله داستان حماسی گیلگمش زیر خاک رفت.
حدود 2500 سال بعد مردی به نام هرموزد رسام این لوح را از زیر خاک پیدا کرد. خانواده او از مسیحیان کلدانی بودند، نوادگان آشوریان باستان که در قرن چهارم به مسیحیت گرویدند و از نظر قومی با اعراب و کردهای ساکن منطقه متفاوتاند. در یک سال اخیر کلدانیها به شدت توسط گروه داعش سرکوب شدهاند و بسیاری از آنها مجبور شدهاند به اقلیم کردستان یا خاک ترکیه بگریزند.
در دوران جوانی هرموزد رسام موصل شهری آرام و از مناطق عقبافتاده قلمرو امپراتوری عثمانی بود که به مرور رو به زوال میرفت. هرموزد در ۱۹ سالگی و در سال ۱۸۴۵ با «آستین هنری لایارد» آشنا شد و این سرآغاز تغییر بزرگی در زندگی او و تاریخ آشوریان بود.
آستین هنری لایارد یک جهانگرد ماجراجوی بریتانیایی بود که حوالی ۱۸۳۰ وارد خاورمیانه شد. او قبل از این که به شهر موصل برسد، معبد پترا در اردن امروزی و بعلبک در لبنان را دیده بود و مدتی را هم در شهرهای دمشق و حلب سپری کرده بود، ولی در نهایت، گنجینههای باستانی حفاری نشده در شمال عراق بود که توجه او را جلب کرد.
بالاخره پس از سالها مذاکره با مقامات حکومت عثمانی آستین هنری لایارد در تابستان ۱۸۴۵ اولین کلنگها را در تپه نمرود واقع در ۳۵ کیلومتری جنوب شهر موصل به زمین زد. این دقیقاً همان نقطهای است که به گفته مقامات دولت عراق، نیروهای گروه داعش اوایل ماه مارس با بلدوزر نابود کردن آن را شروع کردند.
وسعت شهر آشوری نمرود حدود ۳۵ کیلومتر مربع بود و در مرکز آن بنای اصلی یا ارگ شهر قرار داشت. ساختمانهای اداری و دینی شهر نیز چندین کاخ بزرگ پادشاهان آشوری، معبد نینورتا، خدای جنگ، و معبد نابو، خدای نگارش را شامل میشد.
به این ترتیب کشف تمدن آشوری آغاز شد. در فاصله سه تا چهار سال، آستین هنری لایارد آثار تمدنی را از زیر خاک بیرون کشید که تا آن زمان تنها اطلاع از آن چند اشاره مختصر در متن انجیل بود. آثار این تمدن به سرعت به موزه بریتانیا منتقل شد و کتابی که با عنوان «نینوا و بازماندههای آن» در سال ۱۸۴۹ به قلم لایارد چاپ شد، به سرعت به یک اثر پرفروش بدل شد.
اما به اعتراف خود لایارد، هیچیک از این دستاوردها بدون نقش مهم هرموزد رسام به تحقق نمیپیوست. لایارد امور اداری و دریافت بودجه از موزه بریتانیا را انجام میداد ولی این هرموزد بود که همه کارهای جاری حفاری و از جمله مذاکره با روستاییان و اقوام گوناگون ساکن منطقه را بر عهده داشت. او به زبانهای عربی، ترکی، آرامی و زبان آشوریان مسیحی مسلط بود.
نقش هرموزد رسام در ادامه این پروژه حفاری به قدری مهم بود که پس از کنارهگیری لایارد از کار باستانشناسی و گرفتن مشاغل سیاسی و دیپلماتیک، موزه بریتانیا هرموزد را به عنوان مسئول ادامه حفاری تعیین کرد.
در میانه قرن نوزدهم، فرانسویها و بریتانیاییها در کل منطقه که قلمرو عثمانی بود، با یکدیگر در حال رقابت بودند. باستانشناسی یکی از کانونهای اصلی این رقابت غیررسمی بود. به عنوان مثال اولین کسی که حفاری در اطراف نینوا را شروع کرد، یک فرانسوی بود. اما هرموزد رسام از شناخت محلی و روابط خود برای پیروزی در این رقابت نهایت استفاده را میکرد.
در دسامبر ۱۸۵۳ او بدون داشتن اجازه قانونی و در تاریکی شب حفاری در یک نقطه دیگر از تپه نینوا را شروع کرد. یک هفته از شروع حفاری نگذشته بود که پس از فرو ریختن تلی از خاک، تپه کارگران فریاد زدند «صور!» این شمایلها بخشی از تالارهای کاخ آشور بانیپال بود که بین سالهای ۶۶۸ تا ۶۲۷ قبل از میلاد بر امپراتوری آشوری نو حکم میراند.
بخشی از آنچه کشف شد، حکایت کلدانیها از آفرینش و سیل بود. البته رسام خط میخی نمیدانست و در آن لحظه هنوز متوجه نشده بود ولی او لوح حکایت گیلگمش را پیدا کرده بود که بعدها به لوح سیل معروف شد.
محمولههای حاوی لوحهای کتابخانه آشور بانیپال درست زمانی به موزه بریتانیا رسید که جورج اسمیت نوجوان تحصیلات خود را تمام میکرد.
جورج اسمیت در سن ۲۰ سالگی شروع کرد به دریافتن خط میخی و خط اکدی که اکثر این لوحها به آن خط نوشته شده بودند. به فاصله کوتاهی، او که هیچگاه به خارج سفر نکرده بود و تحصیلات دانشگاهی هم نداشت، توانست در ادبیات و تاریخ تمدن آشوری به کشفهای بزرگی برسد. او به عنوان یک کارشناس خط و تمدن آشوری تثبیت شد ولی به کار خود ادامه داد تا این که بالاخره در نوامبر ۱۸۷۲ توانست حکایت گیلگمش را کلام به کلام بازخوانی کند.
دو ماه پس از آن تاریخ، جورج اسمیت با هزینه روزنامه دیلیتلگراف عازم شمال عراق شد تا حفاریهای باستانشناسی در قلمرو تمدن آشوری را ادامه دهد. اما او نه تجربه ماجراجویانه لایارد را داشت و نه شناخت بومی هرموزد رسام را. او از دیوانسالاری عثمانی، فقدان بهداشت و سایر ناملایمات محلی به تنگ آمد و پس از چهار سال از شروع مأموریت خود در سال ۱۸۷۶ بر اثر اسهال خونی در شهر حلب درگذشت.
اما بدون شک او یک نابغه تمامعیار بود. او تا زمان مرگش در ۳۶ سالگی هشت کتاب اساسی در مورد تمدن و ادبیات آشوری منتشر کرد، بیش از ده کشف باستانشناسی بزرگ از خود به جا گذاشت و کاشف اولین اثر ادبی مهم در تاریخ جهان، یعنی حکایت حماسی گیلگمش بود.
پس از مرگ جورج اسمیت، موزه بریتانیا باری دیگر هرموزد رسام را به خدمت گرفت. او در شهر باستانی سیپار در حوالی رود فرات که جزو قلمرو بابلیان بود، اکتشافات گستردهای انجام داد، دروازه برنزی و عظیم قصر بلاوات و بیش از هفت هزار لوح خط میخی را به لندن فرستاد.
منبع: بیبیسی
|
دانشکده ها دانشکده شیعه شناسی |
خدمات فناوری اطلاعات سامانه جامع آموزش |
بیانیه رسالت دانشگاه ادیان و مذاهب، نخستین دانشگاه تخصصی ادیان و مذاهب در ایران، برخاسته از حوزه علمیه، ضمن شناخت ادیان و مذاهب و تعامل و گفت و گو با پیروان آنها با تکیه بر مشترکات، در جهت همبستگی انسانی، تقویت صلح، کاهش آلام بشری، گسترش معنویت و اخلاق و معرفی عالمانه اسلام بر اساس آموزه های اهل بیت علیهم السلام به پژوهش و تربیت نیروی انسانی متخصص اقدام می نماید. |