رفتار علمای ما در طول تاریخ عملاً نشان داده که تقریبیاند، هرچند هیچ شعاری در این رابطه ندادهاند. این افراد در عین حال که تقریبی بودهاند، تا پای جان هم پای عقاید شیعه ایستادهاند.
اگر به سراغ تاریخ تشیع برویم، میبینیم کسانی که طرفدار تقریب و تعامل با اهلسنت بودهاند، جایگاه والاتری حتی در بین خود علمای شیعه داشتهاند و رفتار علمای ما در طول تاریخ عملاً نشان داده که تقریبیاند و جایگاه والاتری – حتی در بین خود علمای شیعه – داشتهاند. رفتار علمای ما در طول تاریخ عملاً نشان داده که تقریبیاند، هرچند هیچ شعاری در این رابطه ندادهاند. این افراد در عین حال که تقریبی بودهاند، تا پای جان هم پای عقاید شیعه ایستادهاند.
شیخ مفید، سید مرتضی، شیخ طوسی، علامه حلی و خواجه نصیر از بزرگترین علمای کلام شیعه هستند. غیر از این است که شیخ مفید اساتید اهلسنت معتزلی داشته است؟ یکی از اتهاماتی که به شیخ مفید زده میشود، این است که ایشان افکار معتزله را وارد شیعه کرده است.
غیر از این است که سید مرتضی شاگرد قاضی عبدالجبار معتزلی بوده است؟ و در عین حال که در مسئله امامت نظر قاضی عبدالجبار را قبول نداشته، کتاب «المغنی» او را نقد میکند و کتاب «الشافی فی الامامه» را در چهار جلد می نویسد.
شیخ طوسی شافعی است!
آیا شیخ طوسی از بزرگترین علما نیست؟ مگر به او نمیگوییم شیخ الطائفه؟ شیخ مطلق که در فقه آمده است، شیخ طوسی است. اما محمد ابوزهره که یکی از نویسندگان معروف اهلسنت مصر است، مقالهای در «رساله الاسلام» دارالتقریب نوشته و در آنجا میگوید در شیعه هیچکس مانند شیخ طوسی تقریبی نبوده است.
سُبکی در «طبقات الشافعیه» مینویسد که «طوسی از شافعیان است»! ببینید چقدر چتر شیخ طوسی گسترده بوده که اینطور درباره او اظهار نظر شده است. دلیل این امر چیست؟ شیخ طوسی کتابی به نام «الخلاف» درباره فقه مقارن دارد که در آن هم فتاوای شافعی اول و هم شافعی دوم را میآورد.
میدانید شافعی یک بار زمانی که در مدینه بوده و متأثر از اصحاب اثر بوده فتاوایی داده و زمانی که به کوفه و بغداد آمده و شاگردِ شاگردان ابوحنیفه شده و به مصر رفته فتاوایش عوض شده است. لذا به فتاوای شافعی در مدینه میگویند شافعی اول و به فتاوای او در مصر میگویند شافعی دوم. شیخ طوسی آنقدر بر هر دو فتاوای او احاطه داشته که سبکی میگوید مگر میشود یک غیرشافعی اینطور کتابهای شافعی را خوانده باشد؟
پس شیخ الطائفه که فقه و تفسیر و رجال ما مدیون او است، شخصیتی تقریبی است. شیخ طوسی صاحب تفسیر «التبیان» است. این اولین تفسیر اثری در شیعه است. یعنی ایشان اولین کسی است که آثار صحابه و تابعین در تفسیر قرآن را وارد تفسیر شیعه کرده است. جالب این که بعدیها هم از ایشان تبعیت کردهاند. «مجمع البیان» خلاصه و نظم داده شده «التبیان» است.
من امام صادق(ع) را به خانه اهلسنت بردم!
تفسیر اثری تا زمان اخباریها تفسیر رسمی شیعه بوده است. اخباریها آمدند به شیخ طوسی انتقاد کردند که چرا حرفهای ابنعباس و ابنمسعود و قتاده و ... را در کنار امام باقر(ع) و امام صادق(ع) قرار دادی؟
جواب شیخ طوسی جالب است. میگوید چون اهلسنت هیچیک از آثار ما را نمیخوانند، من با این کار، کاری کردم که کتابهای ما مورد استفاده اهلسنت قرار بگیرد. در واقع من امام باقر(ع) و امام صادق(ع) را به خانههای اهلسنت بردم در حالی که قبل از این چنین چیزی وجود نداشت.
در فقه مقارن هم اولین کتاب جدی کتاب چهار جلدی «الخلاف» شیخ طوسی است که در آن فتاوای هر چهار مذهب اهلسنت و فتاوای مذهب جعفری در کنار هم آمده است. ولی در عین حال همین شیخ طوسی «جمل العلم و العمل» سید مرتضی را که درباره عقاید شیعه است، شرح کرده و با عنوان «تمهید الاصول» به کتاب درسی حوزههای شیعه تبدیل میکند.
چرا شیخ طوسی شاگرد سنی داشت؟
ایشان هم تعداد زیادی استاد اهلسنت داشته و هم تعداد زیادی شاگرد اهلسنت. اگر کسی بخواهد شاگرد اهلسنت داشته باشد، مگر بدون رویکرد تقریبی میتواند چنین کاری بکند؟ ایشان در بغداد زندگی میکرده که اکثراً از اهلسنت بودهاند.
پس بزرگترین علمای ما رویکرد تقریبی داشتهاند. آنقدر این رویکرد تقریبی قوی بوده که حتی برای بعضی از پژوهشگران این شبهه به وجود آمده که آنها اصلاً شیعه نیستند. مثلاً آقای «ویلفرد مادلونگ» با بررسی آرای کلامی شیخ مفید و شیخ طوسی گفته است که عقاید شیعه از معتزله گرفته شده است! و ما الان داریم پژوهشهایی انجام میدهیم و به این اتهام پاسخ میدهیم که اینگونه نیست.
ما بهتر از علامه حلی در علم کلام نداریم. کتاب «کشف المراد» ایشان هفتصد سال است که کتاب درسی حوزههای شیعه است و هیچ کتابی هنوز جای این کتاب را نگرفته است. در خود همین کتاب مثلاً آمده که تفسیر «ابوالحسن بصری» از فلان موضوع بهترین تفسیر است. یعنی ایشان تفسیر یک معتزلی سنّی را بر سایر تفسیرها ترجیح میدهد. چرا ترجیح میدهد؟ چون ایشان مطابق کلام حضرت امیر(ع) که میفرماید «انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال»، عمل میکند. ما باید به شیوه علامه حلی عمل کنیم. یعنی «انظر الی ما قال و لاتنظر الی من قال». مهم نیست که استاد شیعه است یا سنی، مهم استدلال است.
شهدای عقیده شیعه تقریبی بودهاند
ما چند نفر داریم که در راه عقاید شیعه به شهادت رسیدند که آنها را به نامهای «شهید اول»، «شهید دوم» و «شهید سوم» میشناسیم. کدام یک از اینها ضدتقریبی بودهاند؟
شهید اول و دوم که در جبل عامل نزد علمای اهلسنت درس خواندهاند. معروف است که یکی از این بزرگواران چهل استاد اهلسنت داشته است. در کتاب «لمعه» هم هیچ حاشیه خاصی نسبت به اهلسنت وجود ندارد و در عین حال عقاید شیعه با احترام تبیین شده است.
شهید ثالث یعنی قاضی نورالله شوشتری هم که در جامعه اهلسنت زندگی کرده و قاضی اهلسنت آن منطقه بوده است. ایشان کتاب «احقاق الحق» را نوشت که به شدت محترمانه و با رویکرد تقریبی نوشته شده است. این بزرگواران الگوی ما هستند.
منبع: خبرگزاری مهر
|
دانشکده ها دانشکده شیعه شناسی |
خدمات فناوری اطلاعات سامانه جامع آموزش |
بیانیه رسالت دانشگاه ادیان و مذاهب، نخستین دانشگاه تخصصی ادیان و مذاهب در ایران، برخاسته از حوزه علمیه، ضمن شناخت ادیان و مذاهب و تعامل و گفت و گو با پیروان آنها با تکیه بر مشترکات، در جهت همبستگی انسانی، تقویت صلح، کاهش آلام بشری، گسترش معنویت و اخلاق و معرفی عالمانه اسلام بر اساس آموزه های اهل بیت علیهم السلام به پژوهش و تربیت نیروی انسانی متخصص اقدام می نماید. |