دانشگاه ادیان و مذاهب
  ورود به سامانه
نام کاربری
 
وب سایت دانشگاه
سامانه جامع آموزش
سامانه آموزش مجازی
پست الکترونیک
کلمه عبور
AR EN FA
 
آخرین مطالب
حجت الاسلام والمسلمین براتی مطرح کرد؛
خانه کعبه می تواند به تفاهم ملل و صلح جهانی کمک کند
در گفت‌وگو با دکتر غفوری نژاد بررسی شد؛
بهره‌مندی از سیره امام باقر(ع) در تاریخ ادبیات فارسی
یادداشتی از دکتر شریعتمداری؛
در سایه سارِ آفتابِ دزفول
روزنامه ایران منتشر کرد؛
در حریم معبود
نماینده ولی فقیه در امور حج و زیارت تصریح کرد؛
حج می‌تواند الهام بخش وحدت و آزادی مسجد الاقصی باشد
مسئول دفتر اجتماعی سیاسی حوزه‌های علمیه بیان کرد؛
حج باید کانون هدایت جوامع باشد
مدیرگروه مطالعات تمدنی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی تشریح کرد؛
مناسک اسلامی باید امتداد اجتماعی پیدا کنند
امام‌جمعه اهل‌سنت قازان قایه مطرح کرد؛
اختلاف جایی در حج ندارد
رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیام به حجاج بیت الله الحرام،
غرب مستکبر در منطقه حساس ما و اخیراً در همه جهان روز‌به‌روز ضعیف‌تر شده است
آیت الله مبلغی تاکید کرد؛
مراسم حج؛ یک وحدت خدایی است

بررسی سلفی گری با حضور کارشناسان برجسته

 
تاریخ انتشار: 1394/05/22    

بررسی سلفی گری با حضور کارشناسان برجسته

اولین جلسه از سلسله جلسات سلفیه و بررسی تحولات معاصر مربوط به آن در مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی برگزار شد.

اولین جلسه از سلسله جلسات سلفیه و بررسی تحولات معاصر مربوط به آن در مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی برگزار شد.

حاضران در این نشست که روز یازدهم بهمن‌ماه سال 1393 برگزار شد، عبارت بودند از آقایان سید کاظم موسوی بجنوردی رئیس مرکز دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، حجت‌الاسلام دکتر علی یونسی، دکتر مجتهد شبستری، دکتر احمد پاکتچی، دکتر فتح‌الله مجتبایی، دکتر داود فیرحی، دکتر سیدجواد طباطبایی، دکتر اسماعیل شمس، دکتر رضا داوری اردکانی، اصغر قریشی، علی موجانی، مهندس علی‌اکبر رنجبر کرمانی، دکتر علی بهرامیان، حسن موسوی بجنوردی و مسعود تاره.

متن زیر گزارشی است از آن‌چه که در این جلسه گذشت:

موسوی بجنوردی: تقریباً از دو سال پیش برای نوشتن مقاله سلفیه در تدارک تهیه طرحی بودیم. با این نیت که مقاله سلفیه در دائره‌المعارف بزرگ اسلامی برای همه محققین و اساتید که در سراسر دنیا با این مسئله برخورد می‌کنند و می‌خواهند تحقیق کنند، مهم‌ترین مرجع شود. بنده شخصاً با دکتر شبستری و دکتر پاکتچی و دیگر دوستان جلسات متعددی داشتم و بالاخره تصمیم گرفته شد که میزگردی برگزار شود و از تمام اصحاب صاحب نظر در این زمینه دعوت کنیم تا اظهارات آنان راه‌گشای مقاله سلفیه در دائرهالمعارف بزرگ اسلامی باشد. به ویژه این که اسلام سیاسی و سلفیه در یکی دو دهه اخیر بسیار به هم گره خورده است و دنیا بر روی این مسئله بسیار حساس است و باید بتوانیم بین سلفی‌های نه مذموم و سلفی‌هایی که مورد ذم و طعن قرار گرفته‌اند، تفکیک قائل شویم. به تاریخچه قضیه از لحاظ تئوریک بپردازیم و به دوران احمد بن حنبل و حتی اگر موردی یافتیم، به ماقبل آن برگردیم تا به امروز.

مجتهد شبستری: بحث سلفیه یک بحث علمی تاریخی دارد و یک بحث کلامی. این بخش از بحث اطلاعات می‌خواهد و باید به همان تحقیقات تاریخی که تا کنون در این زمینه شده است، توجه کرد. در آن تحقیقات تاریخی تقسیم‌بندی‌هایی از سلفی‌ها در واقع سلف نه سلفیه شده است. از سلف شروع می‌شود و به سلفیه می‌رسد و بعد خود سلفیه هم در مطلع‌های مختلف تاریخی بررسی می‌شود.

یک بحث مهم‌تر، ابعاد سیاسی این قضیه است. در همین دهه‌های اخیر حرکت‌های سیاسی اتفاق افتاده و آن‌ها خودشان را مستند به سلف و منتسب به سلفیه می‌کنند. در بخش اول که مربوط به تحقیقات تاریخی است، اطلاعات کلی وجود دارد ولی در بخش سیاسی، شخصی مثل بنده که کارم بیشتر در رشته کلام و اعتقادات مسلمانان است، اطلاعات کافی از پشت صحنه‌های سیاسی این جریان که سلفیه را به این شکل درآورده، ندارم. مضافاً بر این، بحثی را آقای داوری بحثی را اضافه کردند که این حرکت جدید سلف‌گرایی و نخستین‌گرایی بدون شک از روزی شروع شد که سید جمال‌الدین اسدآبادی به آیه «ان الله لایغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم» تمسک کرد. آقای داوری روی این قضیه بیشتر تأکید کرد و شاید نقطه عطفی در بحث سلفیه جدید باشد. تقریرهای دیگری هم وجود دارد.

موجانی: احساس من این است که با بسیاری از پدیده‌ها رو به رو می‌شویم که برای آنها یک عبارت یا تم مشخص پیدا نمی‌کنیم و ناچاریم در تعریف خودمان این‌ها را به ذهن ببریم و دسته‌بندی کنیم. ریشه‌های سلفی‌گری، وهابی‌گری، و اخیراً واژه جدید تکفیری مطرح می‌شود، در صورتی که این‌ها نه سلفی هستند، نه وهابی هستند و حتی تکفیری هم نیستند. این‌ها پدیده‌های جدیدی هستند که عدم شناخت ما و کم‌دانشی ما را در رابطه با قلمرو وسیع دنیای اسلام و تحولات دویست سال اخیر نشان می‌دهد.

این‌ها در تصور ما مثلاً خیلی به وهابیت و سلفی نزدیک‌اند، اما وقتی در بطن‌شان مطالعه می‌کنیم و جلو می‌رویم، می‌بینیم که هیچ ارتباطی به سلفی ندارند و سعی نکرده‌اند هیچ تماسی با سلفی‌ها بگیرند. شاید از آن ادبیات استفاده کرده‌اند و یا گه‌گاه از تابلو آن‌ها بهره برده‌اند اما الزاماً به لحاظ پرنسیب و اصول خودشان در آن مکتب فکری پاسخگو نبوده‌اند و آدمی نبودند که بخواهند آن را حفظ کنند. به همین خاطر رفتاری هم که ما از آنان می‌بینیم، رفتاری است که عموماً با هیچ یک از موازین سلفی‌گری و حتی وهابیت نزدیکی ندارد. مثلاً همین موردی که در سوریه اتفاق افتاد که دو ژاپنی را بگیرند و بعد درخواست پول کنند. در بحث داعش، در قیاس با گذشته یک تحول در این روند است. یعنی این که دیگر داعش به لحاظ ایدئولوژیک بحث گروگان‌گیری و سربری را دنبال نمی‌کند بلکه تبدیل شده به یک منفعت مادی قابل لمس، و این منفعت مادی قابل لمس هم عارضه تحولاتی است که در صحنه اتفاق می‌افتد.

از نظر من وقتی نگاه سیاسی می‌کنم، بخشی از آن به امور وضعیت قیمت نفت برمی‌گردد. به این معنی که دیگر کشورهایی نظیر عربستان و قطر که در بحران سوریه سرمایه‌گذاری می‌کردند، می‌گویند پول نداریم و شرایط مالی برای این گروه‌ها سخت شده و باید از محل دیگری ارتزاق کنند. به همین دلیل حال دیگر این پوشش را که من یک اصلاحی هستم و یک عمل اعتقادی انجام می‌دهم، کنار می‌گذارند و کاملاً نشان می‌دهند که این یک ظاهر و ردایی بوده که بر دوش انداخته بودند و هیچ پای‌بندی به آن نداشتند و امروزه در مسیر دیگری عمل می‌کنند.

فیرحی: صحبت‌های آقای موجانی به نوعی عکس مسیری است که در مطالعاتم دنبال می‌کردم و حس می‌کنم که ایشان بیشتر به جدید بودگی این پدیده‌ها توجه می‌کند و من نگاه می‌کنم به این که چگونه این‌ها هم‌چنان در ترم‌های قدیم هم قابل مطالعه هستند. برای این مطالعه دو دلیل دارم؛ اول این که ادبیات این‌ها هم به طور رسمی و هم در محافل‌شان ادبیاتی عموماً سلفی است با تغییراتی که در آن به وجود آورده‌اند. من منکر تغییر آن نیستم اما آنان در داخل ادبیات سلفی تغییراتی داده‌اند. می‌شود گفت که این یک تموج و یک نوع تغییرات داخلی است. دلیل دوم برمی‌گردد به خاستگاه آنان. وقتی این گروه را تبارشناسی می‌کنیم، به راحتی می‌توانیم ببینیم که این جمعیت از کجا شروع شده و شکل گرفته است. به عنوان مثال ما می‌توانیم بگوییم که این جریان چگونه از داخل سرکوبهای 1982 تا 1986 سوریه درآمدند و پیوندی بین جنبش‌های اخوانی و این قبیل بوده‌اند. بعد چگونه در 1990 این جریان‌ها از درون جماعت انصارالاسلام عراق بیرون آمدند. اگر بخواهیم این جریان را بشناسیم، باید تفکیک کنیم که کل جریان چیست و مرکزش کدام است. باید دید که مثلاً جنبش نقشیندیه و یا حتی جریان‌های بعثی، چگونه به آن ملحق شدند. حس می‌کنم که این تفکیک به ما کمک می‌کند که بتوانیم این داستان را از ابتدا شناسایی کنیم. اینها الحاقیه‌ها و حواشی هستند که به متن ملحق شده‌اند. اگر مرکز شناخته شود، رابطه این حواشی را با آن بهتر می‌توان توضیح داد. در مطالعاتی که داشتم، به این نتیجه رسیدم که دو اتفاق رخ داده است.

نخست این که یک دگرگونی در داخل فکر سلفی است. این دگرگونی برای ما مهم است. برای این که بتوانم این جریان مرکزی را شناسایی کنم، جریان‌های سلفی را به چهار دسته تقسیم کردم. اول سلفی‌های کلاسیک ماقبل عربستان و ابن‌تیمیه؛ دوم سلفی‌هایی که عربستان از آن‌ها حمایت می‌کند و ما تحت عنوان سلفی‌های وهابی می‌توانیم از آن‌ها یاد کنیم؛ سوم گفتمانی تحت عنوان القاعده که نگاهش به بیرون و هجومش به سمت غرب است و چهارم این نسل و جریانی که روی‌کردش به سوی داخل یعنی به خود جهان اسلام است. ابعادشان هم با هم فرق دارد؛ جنبش القاعده تروریست را به خارج صادر می‌کرد ولی این‌ها به داخل وارد می‌کنند. «غیر» برای القاعده غربی‌ها بودند و «غیر» برای این‌ها شیعه و سنی هستند، به این ترتیب این دو با هم خیلی تفاوت دارند. تکفیر مفهومی است که در دیدگاه این‌ها دچار دگردیسی شده و برای پروژه‌های‌شان توانسته‌اند از آن یک پایه و اساس توجیهی درست کنند. به نظر من باید روی این قسمت که چه اتفاقی افتاده و چه دگرگونی در مفهوم تکفیر پیدا شده، بیشتر بحث کنیم. تکفیر در ادبیات کلاسیک مسلمانان جای دارد اما بنا به دلایلی به عمل نمی‌رسید. تکفیرهای مصداقی دیده نمی‌شود. یعنی درباره تکفیر توضیح داده می‌شد اما خیلی کم بود که کسی مصداقاً به تکفیر حکم دهد. اما در بحث این‌ها می‌بینیم که یک نوع تکفیر عمومی صورت می‌گیرد. به طور مثال می‌بینیم که در سال 1990، 1991 شیخ عبدالملک، مفتی عراق، که در واقع از بنیان‌گذاران جریان جماعت الانصار بود، حکم به تکفیر دیار عراق به طور کلی کرد. یا ابومصعب سوری در سال 1991، 1992 حکم به تکفیر کل شیعیان و علویان سوری کرد. می‌خواهم عرض کنم که یک راه برای شناخت جریان‌های جدید، فهمیدن دگرگونی در مفاهیم‌شان است و دریابیم که از مفاهیم قدیم چه استحاله‌هایی در مفهوم جدید صورت گرفته است.

دومین مطلب به زمینه‌های اجتماعی و سیاسی این جریان برمی‌گردد. در خصوص زمینه‌های اجتماعی به نظر می‌آید که بی‌جهت نیست که این جریان در عراق و سوریه قوی شده است. جریان‌های تکفیری در عراق شکل گرفته بود ولی این را که چرا تا این حد قدرت گرفت، در چهار علت می‌توانم توضیح دهم. تحقیقات میدانی هم به این چهار دلیل اشاره دارد. یکی این که چون عراق مدت‌ها شرایط جنگی داشت، قبایل عراقی مهارت نظامی عجیبی پیدا کردند. یک جمله عرض کنم که تابلو این‌ها است. می‌گویند که جنبش‌های تکفیری، سلفی العقیده و اخوانی المنهج هستند. این اصطلاحی است که به کار می‌برند. سلفی العقیده یعنی با مفاهیم سلفی کار می‌کنند اما تشکیلات آن‌ها ملهم از تشکیلات اخوانی است. تشکیلات اخوانی اخیراً و بعد از مُرسی دگرگون شده است. به شدت از سیستم‌های گلدکوئیستی متمرکز، پخش شده، به صورت شبکه درآمده و نت‌ورکینگ عمل می‌کند. یعنی به لحاظ رهبری یک محور واحد ندارند اما به لحاظ مفاهیم مشترک‌اند. حال در عراق چرا این اتفاق افتاد؟ یک علت آن مهارت‌های نظامی بود. دوم جوان‌های عراقی از طریق جنبش انصارالاسلام بیشتر با عقیده سلفی آشنا شدند. جنبش انصارالاسلام را در عراق باید جدی گرفت. این جنبش در زمان صدام قوی بود و تکفیر هم می‌کرد. حتی خود صدام را و شیعیان را نیز تکفیر می‌کرد. اکثر کشورهایی که مخالف صدام بودند، از جمله عربستان، ترکیه و اردن برای این که بتوانند به دست و پای صدام بپیچند، به آن‌ها کمک می‌رساندند و سلاح زیادی به دست آن‌ها افتاد. یک اتفاق بسیار مهمی در عراق رخ داده بود؛ چون ارتش بعثی در عراق روی کار بود و از آن‌جا که به شیعیان اعتماد نداشتند، تمام سلاح‌ها و انبار مهمات ارتش عراق در بخش سنی‌نشین بود. بعد که سیستم شیعی در عراق روی کار آمد و مشکلاتی هم پیدا کرد، چون سلاح‌ها و قبایل و ارتش سنی عراق هم آن طرف بودند، به راحتی این تکنولوژی و سلاح به دست آن‌ها افتاد.

ارتش حزب بعث همه غیرمذهبی نیستند. در حزب بعث بخش بزرگی سلفی هستند که می‌توانیم آن‌ها را شناسایی کنیم. در بین آن‌ها اخوانی هم هست، اما این سلفی‌های حزب بعث هستند که به این جریان ملحق شدند نه لائیک‌های آن. می‌خواهم نتیجه‌گیری کنم که یک دگرگونی مفهومی در جنبش‌های سلفی رخ داده تا آن‌جا که ما می‌توانیم به عنوان نسل چهارم از آن‌ها یاد کنیم و تحت عنوان جریان‌های تکفیری، مختصات‌شان را توضیح دهیم. در سال 2006 شاهد آن هستیم که هفتاد هزار نیروی مسلح قبایل تحت عنوان جنبش سهوه با جریان بیداری اسلامی علیه صدام همکاری می‌کردند. وقتی که شیعیان قدرت را به دست گرفتند، جریان سهوه مسلح بود، و توانست با عقبه ارتش بعثی پیوند پیدا کند و بعد با ایدئولوژی انصارالاسلام ازدواج کند و خیلی راحت این سلاح‌ها را به دست بیاورند و منتشر شوند. می‌شود توضیح داد که بعد چه اتفاقی افتاد که جنبش‌های نقشبندیه که تغییرات قومی و حتی مفاهیم ملی‌گرایی در بعضی از این جریان‌ها است؛ با آنان پیوند زدند و نزدیک شدند. بنا بر این شانسی که این جریان‌ها آوردند، استقرار دولت شیعی در عراق و بدبینی بود که سنی‌ها به شیعیان داشتند.

قریشی: در یمن سلفیه بود و هست و این‌ها دانشگاهی داشتند. انقلاب 21 سپتامبر انصارالله، انقلاب زیدی‌ها علیه دولت و تشکیلات اخوان بود. در یمن چهار سال پیش از بهار عربی یا بیداری اسلامی، اخوانی‌ها و حزب علی عبدالله صالح مسلط شدند یعنی نصف قدرت را به دست آوردند. این طرحی بود که بر اساس طرح شورای همکاری خلیج فارس تهیه شد و ده کشور بانی یعنی پنج کشور عضو دائمی شورای امنیت و پنج کشور عضو شورای همکاری هم پشتیبان این طرح بودند. قدرت بین حزب علی عبدالله صالح، حزب مؤتمر، اخوانی‌ها و سلفی‌ها نصف شد. که اخیراً یعنی بعد از 21 سپتامبر انصارالله بساط سلفی‌ها یعنی آن‌چه که از دانشگاه و مراکز و حوزه‌های علمیه داشتند، جمع کرد و الان مهم‌ترین شخصیت سلفی یمن که شیخ عبدالمجید رئیس همان دانشگاه بود، الان فراری است و معلوم نیست که کجا است. با نگاهی که البته خیلی عمیق و دقیق نیست، آن زمان که من در یمن بودم و از مصاحبه‌های این شخصیت‌ها می‌خواندم، برداشتم این است که با دموکراسی و حقوق بشر به شدت مخالف‌اند و شاید بتوانیم این‌گونه بگوییم که این پدیده‌های جدید سلفی محصول تضاد مدرنیته و سنت هستند و بحث تضاد دموکراسی و قرائت خاصی از اسلام است. به شدت دموکراسی و مدرنیته را رد می‌کنند و البته اجتهاد هم می‌کنند. یعنی تحولی را که در آن‌ها می‌بینیم، با گذشته مقداری تفاوت دارد و نتیجه اجتهادی است که می‌کنند.

موجانی: درباره مطالعات غربی‌ها کتابی به نام «خلافت مجازی» در سال 2012 در اسرائیل چاپ شد. در آن زمان نه داعشی وجود دارد و نه صحبتی از ابوبکر البغدادی است. نویسنده آن می‌گوید که از سال 2007 در سایت‌ها و شبکه‌های مختلف اینترنتی مطالعه می‌کند و متوجه شده که یک پدیده جدید به نام خلافت در این شبکه‌ها اتفاق افتاده است و این خلافت امروز چهار وزارتخانه هم دارد. حتی تشریح و تقسیم‌بندی کرده و خیلی روشن و دقیق می‌گوید که وزارت جنگ، وزارت اخلاق، وزارت امور مالی و اجرایی و وزارت احکام و شرعیات دارد. بعد از آن می‌گوید که کار را دسته‌بندی کرده و آن‌چه که به دست آورده حجمی از گفت‌وگوها و تماس در سایت‌ها است که در آینده‌ای نه چندان دور خودش را نشان خواهد داد.

نکته دیگر این که وقتی روی این موضوع کار می‌کردم، تصادفاً گزارشی از مرحوم تقی‌زاده دیدم که 71 سال پیش از لندن فرستاده بود و مرحوم ایرج افشار آن را در مجموعه نامه‌های لندن چاپ کرده است. گزارش تقی‌زاده این است که بحث خلافت عربی به عنوان یک مفهوم، اثردهی پیدا می‌کند. این خلافت عربی در امتداد خلافت اموی و عباسی و فاطمی است. تقی‌زاده اجزای آن را شرح می‌دهد و این را که چگونه محقق می‌شود، کاملاً توصیف می‌کند. این که چه فاکتورهایی وجود دارد که خلافت بر اساس آن عمل می‌کند. در 71 سال پیش تقی‌زاده می‌گوید که دو مانع در مقابل این خلافت وجود دارد که اجازه نمی‌دهد این خلافت را روی زمین ببینیم. از اسامی مانند بن‌غازی و دجله و فرات نام می‌برد و می‌گوید این‌ها بدنه خلافت هستند. این همان اسامی است که ما امروز می‌بینیم. بعد از آن می‌گوید مانع اول این است که تا این کشورها به استقلال نسبی نرسند، این امر تحقق نمی‌یابد. در آن زمان در شمال آفریقا سیستم کلونیا و در خاورمیانه سیستم ماندا بود. قیمومیت و استعمار در آن‌ها وجود داشت و ما امروز می‌بینیم که این مانع برداشته شده است. مانع دومی که تقی‌زاده از آن صحبت می‌کند، این است که این‌ها باید به یک فرهنگ واحد برسند، یعنی اسباب ارتباط و تماس بین آن‌ها فراهم شود. این اسباب ارتباط در دهه اخیر توسط اینترنت، ماهواره و شبکه‌های اجتماعی فراهم شده است. پس موانع بر سر راه تشکیل این خلافت برداشته شده است و این مطالعه ما را از آن نگاه سنتی نسبت به سلفی دور می‌کند و بحث، دیگر چندان کلامی نیست.

فیرحی: منبعی هم در دست من است و دوستانی که در این زمینه کار می‌کنند، خوب است که بدانند. و آن کتابی است به نام «عالم الداعش» که توسط رشاد الهاشمی نوشته شده و در 2014 در بیروت چاپ شده است. گزارش خیلی خوبی از ساختار و تشکیلات آن می‌دهد که به صورت جهانی است. یک سازمان دارد که بیمه‌اش می‌کند و بیمه آن اصلاً ملی نیست در فرانسه در اروپای شمالی، آمریکا، اندونزی، استرالیا و جاهای دیگر نیروهایش و خانواده‌شان را بیمه می‌کند. در حال حاضر شبکه‌ای است که ساختار دولتش 22 وزیر دارد. وقتی به آن‌ها نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که بر فرض درست است که در رقّه و موصل حضور دارند، اما فقط این نیست. خیلی راحت از اینترنت و شبکه‌های اجتماعی استفاده می‌کنند و چرخش پولی هنگفتی دارند و اگر به تبرعات این‌ها نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که هدایای مذهبی بسیار وسیعی دارند و درآمدشان از این راه، از یک دولت بسیار بیشتر است.

شبکه‌هایی که طراحی کرده‌اند، همگی فراملی است و در عین خال یک دولت نسبتاً زمینی هم دارند. دوستان می‌توانند روی این موضوع که تشکیلات آن‌ها از کجا الهام و سرچشمه می‌گیرد، کار کنند. موضوع دیگر شبکه زبانی آن‌ها است. یک اتفاقی که در بین آن‌ها رخ داده، جنایی شدن مذهب است. اصلاً دین دارد جنایی می‌شود. اگر روی شبکه زبانی آن‌ها کار کنیم، آن‌گاه شاید بتوان گفت که این قضیه از کجا نشأت می‌گیرد.

منبع: مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی


برچسب ها : سلفیه, فیرحی, موجانی, یونسی

نظرات
نام *
پست الکترونیک *
متن *

دانشگاه ادیان و مذاهب


نشانی: ایران - قم - پردیسان
تلفن: 32802610 25 98+
فکس: 32802627 25 98+
کد پستی: 3749113357
صندوق پستی: 37185 - 178
پست الکترونیکی: info@urd.ac.ir
سامانه پیامکی: 3000135789

دانشکده ها

دانشکده شیعه شناسی
دانشکده ادیان
دانشکده مذاهب
دانشکده فلسفه
دانشکده زن و خانواده
دانشکده عرفان
دانشکده رسانه و ارتباطات
دانشکده دین و هنر
دانشکده علوم و معارف قرآن
دانشکده حقوق
دانشکده زبان و فرهنگ ملل
دانشکده مطالعات ملل
دانشکده تاریخ
واحد مشهد

خدمات فناوری اطلاعات

سامانه جامع آموزش
سامانه آموزش مجازی
سامانه پذیرش دانشجو
سامانه اتوماسیون اداری
پست الکترونیک
جستجو در کتابخانه
کتابخانه دیجیتال

بیانیه رسالت

دانشگاه ادیان و مذاهب، نخستین دانشگاه تخصصی ادیان و مذاهب در ایران، برخاسته از حوزه علمیه، ضمن شناخت ادیان و مذاهب و تعامل و گفت و گو با پیروان آنها با تکیه بر مشترکات، در جهت همبستگی انسانی، تقویت صلح، کاهش آلام بشری، گسترش معنویت و اخلاق و معرفی عالمانه اسلام بر اساس آموزه های اهل بیت علیهم السلام به پژوهش و تربیت نیروی انسانی متخصص اقدام می نماید.