یازدهمین کرسی آزاداندیشی پژوهشکده ادیان و مذاهب با عنوان «امکانهای ذاتی اسلام و مسیحیت برای اصلاح: نقد دیدگاههای روشنفکران غیردینی ایرانی» با سخنرانی دکتر فاطمه توفیقی برگزار شد.
به گزارش مرکز اطلاعرسانی و روابط عمومی دانشگاه، دکتر فاطمه توفیقی در ابتدای این نشست به مرور کلی رویکردهای روشنفکران ایرانی به رابطه سنت و تجدد پرداخت و سپس در ادامه درباره مفهوم پروتستانتیسم گفت: شریعتی بیش از آن که به آخوندزاده مربوط باشد، مدیون بحث وبر درباره پیوستگی اصلاح دینی و مدرنیته است. مشابه این بحث در آثار کارل اشمیت ادامه پیدا میکند: «تمامی مفاهیم اصلی فلسفه سیاسی مدرن مفاهیم الاهیاتی سکولاریزه هستند.» در پی اشمیت، کارل لویت نیز بر مفهوم پیشرفت در جامعه مدرن اروپایی توجه کرد و گفت که این مفهوم، شکل سکولاریزه امیدهای موعودگرایانه مسیحیت است.
وی افزود: هانس بلومنبرگ در کتابی با عنوان مشروعیت مدرنیته، نوعی گسست را میان دوران مدرن و پیشامدرن مطرح میکند. امروزه در عین این که این گسست بین مدرنیته و پیش از آن پذیرفته میشود، وضعیت خاص اندیشه اروپایی در اثر اصلاحات دینی نیز لحاظ میشود. به عبارت دیگر اصلاحات دینی برای ظهور مدرنیته شرط لازم غیرکافی دانسته میشود. حال سؤال این است که آیا اصلاح دینی اسلامی نیز به همین شکل برای توسعه اجتماعی و سیاسی ایران شرط لازم غیرکافی است؟ روشنفکران دینی معمولاً به این پرسش پاسخ مثبت میدهند. اما روشنفکران غیردینی راه اصلاح دینی و توسعه سیاسی را جدا میدانند. از نظر آنان روشنفکری دینی بار کجی است که به منزل توسعه سیاسی و اجتماعی نمیرسد. در پاسخ به این سؤال دو تن از روشنفکران غیردینی ایرانی را برگزیدم: سید جواد طباطبایی و محمدرضا نیکفر. در عین این که تفاوتهای فراوانی دارند، دلیل انتخاب آنها این است که هر دو هم جریانساز هستند و هم در مواقع گوناگون درباره تفاوتهای اسلام و مسیحیت در امر اصلاح سخن گفتهاند.
دکتر توفیقی به نظرات سید جواد طباطبایی و محمدرضا نیکفر درباره رابطه سنت و تجدد اشاره کرد و گفت: از نظر سید جواد طباطبایی، اندیشه سیاسی بومی در ایران پس از قرن هفتم زوال یافته است. در نتیجه بر خلاف روشنفکران دینی که میکوشند با اصلاح گزینشی دین، راه را برای اصلاح سیاسی و اجتماعی باز کنند، باید بکوشیم اندیشهای بومی بر مبنای مقتضیات دینی و ملی خود بسازیم. همچنین به جای الگوگیری از غرب و مسیحیت، توجه داشته باشیم که اسلام به شرایط این جهانی و این زمینی توجه دارد. طباطبایی در تألیفات و مصاحبههایش به این اشاره میکند که پولس قدیس از همان آغاز مؤمنان را از تشبه به دنیا برحذر میداشته، در نتیجه مسیحیت از آغاز از امور این دنیا (saeculum) به دور بوده است. این دقیقاً بر خلاف چیزی است که در تاریخ اسلام روی داد. همچنین، از نظر طباطبایی اصلاح دینی و بازگشت به نص در مسیحیت و اسلام نتایج متفاوتی به دست میدهد. زیرا مسیحیت بر «اصالت ایمان» مبتنی است و احکام شرعی آن در سنت ریشه دارد، بنا بر این الغا یا تغییر احکام شرعی به معنای رویارویی با متن مقدس نیست (نظریه حکومت قانون، صص ۱۶۶-۱۶۹).
این استاد دانشگاه ادیان و مذاهب همچنین گفت: نیکفر نیز با نگاه روشنفکران دینی مخالف است، زیرا تصور میکند آنان رویکردی گزینشی داشتهاند و نپذیرفتهاند که برخی از متون دینی در مسیر تبعیض و خشونت قرار میگیرد. از نظر نیکفر حتی نگاه تاریخی چیزی جز قرائت خشونتآمیز از دین به ما نمیدهد. در نتیجه او اسلام را ذاتاً با ارزشهای سکولار مدرنیته ناسازگار میداند. او در سه شماره آخر نشریه توقیف شده «مدرسه» به بررسی تاریخی نهضت اصلاحات دینی در مسیحیت پرداخت و سرانجام نتیجه گرفت که آن چیزی که در مسیحیت رخ داد، نه در اسلام ممکن است و نه مطلوب. نیکفر به درستی اشاره میکند که دیناصلاحگری دو معنا دارد: نخست اصلاح دینی با قهرمانانی مانند لوتر و کالون؛ دوم اصلاح فرهنگی با چهرههایی مانند اراسموس و هگل. نیکفر به درستی به این نکته اشاره میکند که تصور ما از اصلاحات معمولاً چیزی است که از فیلتر افرادی مانند هگل گذشته است و نه آنچه در واقع رخ داده است. همچنین او بر این امر تأکیدی درست دارد که اصلاح دینی مسیحی فینفسه موجب اصلاح سیاسی و اجتماعی نشده، بلکه در یک سلسله رخدادها قرار میگیرد، اما اسلام به دلیل محوریت شریعت در آن، امکان اصلاح شدن یا اصلاح کردن ندارد. او برای نمونه به صدرگرایی (به معنای بازگشت به آغاز دین که گویی یکی از شروط اصلی اصلاح دینی است) اشاره میکند.
توفیقی سپس به تشریح امتیاز نظرات طباطبایی و نیکفر پرداخت و افزود: آنها به درستی به رویکرد گزینشی روشنفکران دینی انتقاد دارند. این نقد آنها به ویژه از آن جهت جالب توجه است که به جای کلیگویی در مورد «دین» یا «ادیان»، بر ادیان خاص یعنی اسلام و مسیحیت تمرکز میکنند. همچنین سخنان آنان درباره اسلام و مسیحیت و نیز تصویر آنان از غرب مبتنی بر پژوهشهای نسبتاً دقیق و تاریخی است. توجه خاص آنان به امر سیاسی فینفسه نیز در خور ستایش است. روشنفکران دینی یا معنوی معمولاً انتقادات صریحی به حاکمان سیاسی داشتهاند، به مناسبتهای گوناگون به اعتراض سیاسی پرداختهاند و حتی ممکن است نظریات دینیشان پیامدهایی برای حکومتها داشتهاتد، اما توجه به امر سیاسی به خودی خود از آثار آنان غایب بوده است. از نظر این متفکران (به ویژه طباطبایی) توجه خاص به نظریه و روش در اندیشه میتواند راه را برای ایجاد تجدد بومی هموار سازد. اشکال مهم سخنان این متفکران، ذاتگرایی دینی آنان است. تصور اصالت ایمان و اصالت شرع برای مسیحیت و اسلام از دقت علمی به دور است. اگر نگاهی خرد به دورهها و نحلههای گوناگون در اسلام و مسیحیت داشته باشیم، اصالت ایمان و اصالت شرع را در هر دو مییابیم. نگاه دقیق به متون نیز نشان دهنده تفاسیر گوناگون از آنها توسط گروهها و افراد گوناگون است. به عبارت دیگر متنی واحد ممکن است به نگاههایی کاملاً متعارض و متضاد منجر شود. در نتیجه پیوسته دانستن متن مقدس یک دین و باور، و رفتار پیروان آن دین نیز از دقت علمی دور است. گوناگونی باور و رفتار در میان پیروان یک دین نشان از این دارد که عوامل فراوانی بر تفسیر آنان از متن و از دین خودشان دخالت داشته است. خود این موضوع، مشکل بعدی نظر این متفکران درباره ادیان را پررنگ میسازد: «نابگرایی» دینی که از قضا نقطه مشترک آنان و بسیاری از مصلحان دینی است. نابگرایی یعنی تصور یک دین ناب که اموری به آن نسبت داده میشود. بسیاری از دانشگاهیان ایرانی دین ناب را «دین یک» مینامند، اما باید توجه داشت در مواقع فراوانی «دین یک» برساخته تصورات ماست که به آن فرافکنی شده است. بسته به رویکرد و نگاه ما ممکن است دین یک مجموعهای از امور آرمانی یا امور ناپسند (و در هر دو صورت سرشار از زمانپریشی) باشد. شاید بهتر باشد مانند سروش متأخر از این «رؤیای خلوص» دست بکشیم و مرزهای بین دین یک و دو و سه را در هم شکنیم. (اصطلاح «رؤیای خلوص» را از عنوان کتاب گرانسنگ سید حسن اسلامی در پاسخ به مکتب تفکیک وام گرفتهام.)
توفیقی در پایان سخنان خود گفت: گرچه تلاشهای طباطبایی و نیکفر در معرفی نسبتاً عالمانه اصلاح دینی در غرب شایسته قدردانی است، اما باید گفت آنان هم دچار اشتباهاتی شدهاند. آنان حتی در زمانی که به تنوع جنبش اصلاحات مسیحی اشاره کردهاند، این گوناگونی را جدی نگرفتهاند. جنبش اصلاحات هم دنیاگریزانی زاهد داشت و هم انقلابیانی پرشور، هم صلحطلب داشت و هم تروریست، هم درباری داشت و هم گوشهنشین. اگر لوتر شعار «فقط کتاب مقدس» و «کشیشی همه مؤمنان» را سر داد، ضرورتاً در عمل به آن هم ملتزم نبود. بیش از آن که از متن الهام بگیرد، الهامات خودش را به متن تسری میداد. فاصله شعار و عمل در تمام تاریخ از جمله در اصلاحات دینی حتماً باید لحاظ شود. بر این اساس، بنیادگرایی در هر دینی ضرورتاً نتیجه بازگشت به آغاز یا اصل دین نیست، بلکه احتمالاً بهتر باشد سرنخ آن را در شرایط مادی و فکری معاصر بدانیم تا آنچه از گذشتههای دور به ما رسیده است. نقد دیگر من به این دو متفکر آن است که گرفتار مقولهبندیهایی مانند ملازمت ذاتی شریعت و تبعیض شدهاند. این مقولهبندیها همانقدر با تجربه تاریخی قابل اثبات است که دوری از امر سکولار از خشونت در تاریخ به اثبات رسیده است. نه شریعت به تنهایی خشونت و تبعیض میآورد و نه دوری از آن به خودی خود جوامع را به ساحل آرامش میرساند. شاید بهتر باشد اینجا هم اندیشوران ما از نگاه کلان و یکپارچه فاصله بگیرند و مجموعه عوامل را در رخدادهای گوناگون در نظر آورند.
در ادامه این نشست حجتالاسلام والمسلمین دکتر باقر طالبی دارابی به نقد نظریه فوق پرداخت و گفت: نقد نخست این است که از اصطلاح «غیردینی» برای این دو روشنفکر استفاده شده است. من تعبیر «سکولار» را پیشنهاد میکنم. گرچه میدانم که ارائه دهنده، برای پرهیز از ابهام و نیز معانی «منفی» از عنوان دوری کرده است. در یک طبقه گذاشتن طباطبایی و نیکفر روا نیست. یکی بر امر سیاسی و دیگری بر امر اجتماعی و فرهنگی تأکید کرده است. زیستگاه متفاوت آنان نیز میتواند بر اندیشهورزیشان تأثیر بگذارد.
وی همچنین گفت: ارائه دهنده در تبیینشان از پروتستانتیسم به تفاوت طباطبایی و نیکفر توجه نکرده است. به عبارت دیگر باید نخست این سؤال را مطرح کرد که آیا پروتستانتیسم یکی از پیامدهای سکولاریزاسیون است یا برعکس، سکولاریزاسیون یکی از نتایج پروتستانتیسم است؟ احتمالاً نیکفر پروتستانتیسم (فرهنگی) را نتیجه سکولاریزاسیون میداند. او به جای پروتستانتیسم (اصلاح دینی) جامعه را به فراموشی اسلام فرامیخواند، بدین معنا که وابستگی به دین نهادی کم شود. بدین معنا سخن نیکفر اصولاً مبنای جامعهشناسانه دارد، در حالی که طباطبایی از اندیشه سیاسی سخن میگوید.
در پایان این نشست، سخنران جلسه به سؤالات استادان و دانشجویان حاضر پاسخ گفت. این نشست روز سهشنبه 24 فروردینماه 1395 در سالن امام موسی صدر برگزار شد.
|
دانشکده ها دانشکده شیعه شناسی |
خدمات فناوری اطلاعات سامانه جامع آموزش |
بیانیه رسالت دانشگاه ادیان و مذاهب، نخستین دانشگاه تخصصی ادیان و مذاهب در ایران، برخاسته از حوزه علمیه، ضمن شناخت ادیان و مذاهب و تعامل و گفت و گو با پیروان آنها با تکیه بر مشترکات، در جهت همبستگی انسانی، تقویت صلح، کاهش آلام بشری، گسترش معنویت و اخلاق و معرفی عالمانه اسلام بر اساس آموزه های اهل بیت علیهم السلام به پژوهش و تربیت نیروی انسانی متخصص اقدام می نماید. |