تاریخ انتشار: 1395/06/14
گروزنی پایتخت جمهوری چچن از 25 الی 27 اگوست 2016 شاهد کنفرانسی با عنوان " من هم اهل السنه" (اهل سنت چه کسانی هستند؟) بود. کنفرانس که با مشارکت علمای جهان اسلام تشکیل شده بود، بعد از صدور بیانیه اختتامیه و انتشار آن در رسانهها نزاعی رسانهای پدید آمد و هر جریانی، بنابه تمایلات و منافع خود از این خبر بهرهبرداری کرد. گزارش فعلی، نگاهی اجمالی به کنفرانس و واکنشها به بیانیه پایانی خواهد داشت.
1. کنفرانس
کنفرانس اهل سنت چه کسانی هستند، توسط نهاد رسمی جمهوری چچن، برگزار گردید؟ اکثریت شرکت کنندگان در این کنفرانس که با حمایت ریس جمهوری، رمضان قادراف، برپا شده بود، فاقد گرایشهای سلفی افراطی بودند. از سوی دیگر حضور گرایشهای صوفی و معتدل، بیشتر به چشم میخورد. برای نمونه موسسه طابا که دفتر مرکزی آن در امارات متحده عربی قرار دارد و توسط حبیب علی الجعفری، روحانی صوفی یمنی، تأسیس شده، از مراکز همراه در برگزاری کنفرانس است. این قبیل کنفرانسها در دهه گذشته، مسبوق به سابقه است. بعد از بالا گرفتن نزاعهای طایفی و مذهبی در جهان اسلام و نیز برجسته شدن نقش جریان سلفی جهادی و توانایی آنها برای بسیج و جذب جوانان، کشورهای عربی برای سلب مشروعیت از این جریانها و پایین کشیدن فتیله نزاعهای مذهبی، به برگزاری این دست کنفرانسها اهتمام میورزیدند. مصر و عمان در سال 2010میزبان کنفرانسهایی با عناوین مشابه بودند. بیانیههای منتشر شده در آنها نیز خواهان به رسمیت شناخته نشدن جریانهای تندرو و تکفیری در جهان اسلام و نیز غلبه یافتن رویکرد وحدتگرا در جهان اسلام بوده است. شاید بهترین بیانیه را کنفرانس مسقط منتشر کرد. شرکت کنندگان در کنفرانس، کلیه فرق اسلامی را به رسمیت شناخته و تکفیر را مردود دانستند.
2. بیانیه پایانی
بعد از اتمام سخنرانیها و برگزاری میزگردهای متعدد، بیانیهای بهعنوان خلاصه مهمترین دستآوردهای کفنرانس، توسط هیئت رئیسه قرائت گردید. این متن از شش بند و دوازده توصیه تشکیل شده است. خلاصه مهمترین مطالبی که در بیانیه منعکس شده به شرح ذیل است:
الف) اهل سنت از نظر اعتقادی( کلامی) پیروان مذهب ماتریدی و اشعری و از نظر فقهی پیروان مذاهب مالکی، حنبلی، شافعی و حنفی و همچنین پیروان مذهب صوفیه که از نظر علمی، اخلاقی و تزکیهای بر مسلک امام جنید و دیگر امامان هدایتند.
ب) روش اهل سنت، دقیقترین روش علمی اهل اسلام است که به طور منسجم به بررسی علمی کتابها و میراث وحی پرداخته و بهترین روش برای ادراک شرع شریف است.
ج) مدارس فکری و نظری اهل سنت و جماعت، طی قرنها باعث پیدایش صدها عالم و دینشناس شده که در سراسر جهان از سیبری تا نیجریه با در اختیار گرفتن مناصب مختلف مانند قضاوت، تدریس و خطابه را عهدهدار بودهاند و باعث خاموش شدن شعلههای فتنه شدهاند و چراغ دانش و روشنگری را افروختهاند.
د) اهل سنت در طول تاریخ با رصد کردن افکار انحرافی دیگر مکاتب و به کارگیری روشهای علمی با انحراف مبارزه کردند و تمدن اسلامی را برپا داشتهاند.
3. توصیههای کنفرانس
برخی از توصیههای دوازده گانه کنفرانس، به این شرح است:
الف) تاسیس یک کانال تلویزیونی برای نشان دادن چهره اسلام راستین به جهان و مبارزه با تروریسم و افراطگرایی؛
ب) فراهم آوردن امکانات برای حضور فعال در شبکه های اجتماعی؛
ج) توجه بیشتر به کلیه علوم اسلامی به ویژه اصول فقه و کلام اسلامی تا با پرورش عالمان خبره، زمینه مبارزه با پدیده تکفیر و الحاد فراهم شود؛
د) کنفرانس به حکومتها توصیه میکند با تصویب قوانین مناسب، مانع انتشار و گسترش نفرت و خشونت مذهبی شوند؛
ه) کنفرانس از حکومتها میخواهد تا روشهای اعتدالگرایانه را حمایت نمایند و با هر گونه افراطگرایی مبارزه کنند.
4. واکنشها به بیانیه
بیانیه پایانی دستمایه نزاعی را فراهم آورد که تاکنون نیز ادامه دارد. اگر جهان اسلام در شرایط عادی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قرار داشت هرگز چنین منازعهای شکل نمیگرفت. با توجه به اینکه در بیانیه پایانی نام حنابله به عنوان بخشی از اهل سنت، ذکر شده است و سلفیها نیز خود را حنبلی میدانند، ممکن بود این عدم تصریح به واژه "سلفی" را یک سوءتفاهم برشمرند. اما با توجه به وجود شکافهای متعدد و بحرانهای پیچیده در جهان اسلام هر مسئلهای هر چند کوچک بهانهای برای منازعه و گفتوگوی انتقادی میشود. این نزاع در اولین گام حکایت تلخ عقبماندگی مفرط، جهان اسلام است.
الازهر اولین موسسهای بود که در این خصوص واکنش نشان داد. الازهر که خود در بالاترین سطح برای این کنفرانس مهیا شده بود، بیانیه را فاقد اشکال دانست و این سوء برداشت را ناظر به سوء برداشتهای جاری در شبکههای اجتماعی دانست.
از مصر کسانی مانند دکتر احمد الطیب، مفتی سابق کشور و عضو هیت کبار علما الازهر و سید محمود الشریف، نماینده مجلس و نقیب اشراف و شیخ عبدالهادی القصبی، شیخ مشایخ طرق صوفیه و نماینده مجلس و نیز دکتر اسامه الازهری مشاور ریس جمهور مصر و نماینده مجلس در این کنفرانس حضور داشتند. دکتر احمد الطیب در سخنرانی افتتاحیه که با هشدار نسبت به فرایند جهانی شدن آغازگردید، به مسئله کشتار گروههای تروریستی اشاره کرد و نسبت دادن این اعمال را به اهل سنت ناروا دانست. او کسانی را که از اجساد مسلمانان برای پیشبرد اهداف شوم سیاسی خود استفاده میکنند، ربایندگان عنوان اهل سنت و جماعت دانست. همچنین بیان داشت پیروان ابی الحسن الاشعری و ابی منصور ماتریدی کسانی هستند که میتوان به آنها اهل سنت گفت.
این سخنرانی و نیز بیانیه پایانی کنفرانس با واکنش برخی جریانهای سلفی روبهرو شد. الازهر برای شفافسازی، اقدام به انتشار بیانیه نمود و طی آن تأکید کرد که امام اکبر، دکتر احمد الطیب، همواره بر اتحاد و وحدت کلمه مسلمین تأکید داشته است و در سخنرانی افتتاحیه خود نیز بر این مهم مصر بوده است. همچنین ایشان در سخنرانی تاکید کردهاند که اهل سنت عبارتند از ماتریدیه، اشعریه و اهل حدیث. برخی دیگر از اعضای الازهر نیز با بیان این مطلب که روی برخی عبارتهای بیانیه نهایی ملاحظاتی داشتهاند و اساساً در این خصوص با آنها مشورت نشده، سعی در آرام کردن اوضاع داشتند.
بخشی از سلفیهای مصر که توسط حزب النور، نمایندگی میشوند این کنفرانس را تلاشی برای سرقت نام اهل سنت و جماعت دانستند. دکتر یاسر برهامی، آن را توطئهای برای دور کردن کلیه سلفیها از اهل سنت دانست.
مهمترین واکنش را باید از آن دکتر قرضاوی دانست. او که اکنون رئیس تشکیلاتی با عنوان کبار علماءالمسلمین است، در سایت شخصی خود بیانیهای را منتشر نمود که در سایتهای حامی سلفیها و عربستان، بازتاب گستردهای یافت. او در مطلع بیانیه خود آورده است: کنفرانسی را شاهد بودیم که توسط جمهوری چچن از اقمار کنفدراسیون روسیه حمایت میشد، در حالی که موشکها و هواپیماهای روسی مشغول بمباران و کشتار همکیشان ما در سوریه هستند. این جمله او در واقع، برای تحریک احساسات ضد روسی است تا با یکسان جلوه دادن چچن و روسیه، عامل کشتار مسلمانان در سوریه را همان برگزارکننده کنفرانس معرفی کند.
در گام بعدی، قرضاوی با تردیدافکنی در هدف اعلام شده کنفرانس، اضافه میکند که این بیانیه در حالی منتشر میشود که شرکت کنندگان داعیه وحدت و یکپارچه کردن اهل سنت را دارند اما بخش عظیمی از اهل سنت را در بیانیه نادیده میانگارند و بدون ذکر اهل حدیث، سلفیها و وهابیها را از اهل سنت استثنا میکنند. او این نحوه برخورد را ناقض هدف میداند و اهل حدیث را بخش جدانشدنی اهل سنت معرفی میکند.
وی هر چه در نگارش بیانیه پیش میرود، لحن خود را خشنتر میکند و گویی عنان قلم را از کف میدهد. او طلبکارانه شرکتکنندگان در کنفرانس را خطاب قرار میدهد و میگوید: شما که خود را به عنوان اهل سنت معرفی میکنید، چرا در قبال جنایتهای ایران و حزب الله و نصیریها در سوریه، یمن و عراق ساکت و خاموش هستید و چرا در مقابل ارسال خیل عظیم مبلغان شیعه به آفریقا، مهر مرگ بر لبهای خود زدهاید. چرا کشتار مسلمانان توسط بمبهای روسی را محکوم نمیکنید؟
قرضاوی در پایان بیانیه خود از حضور در کنفرانس اسلام، دین صلح و آشتی که در سال 2010 در چچن برگزار شده بود و وی در سخنرانی خود رئیس جمهور را ستوده بود، اظهار تاسف نموده است. این واکنش یکی از تندترین واکنش سلفیها به این کنفرانس است. هر چند این اتفاق اولین مورد از زدوخوردهای رسانهای در کشورهای اسلامی نیست اما میتوان برخی از نکات تحلیلی را بر این واقعه بار نمود:
نکته اول:
کنفرانسی تشکیل میشود با عنوان "اهل سنت چه کسانی هستند؟"؛ گویی این مفهوم آنقدر دارای پیچیدگی است که برای کشف این مهم، نیازمند آن هستیم تا بیش از دویست عالم از سراسر جهان اسلام گردهم آیند تا تشخیص دهند اهل سنت چه کسانی هستند. این مسئله نشان میدهد جهان اسلام از فقر مفهومی و اضطراب و بحران مفهومی رنج میبرد. سادهترین مفاهیم نیز نیازمند بازشناسی مجدد هستند. از سوی دیگر وجود و اهمیت این نزاع، حاکی از آن است که جهان اسلام با بحران بسیار پیچیدهای دست به گریبان است. بحران هویت به خوبی خود را در این نزاع نشان میدهد. کشورهای اسلامی بین دو هویت مدرن و سنتی در نوسان هستند و توان روشن کردن تکلیف خود و اتمام منازعه را ندارند.
«بحران هویت» زمانی رخ میدهد که یک جامعه دریابد آنچه را تاکنون بدون چونوچرا بهعنوان خودِ جمعیاش پذیرفته است، در شرایط تاریخی جدید، دیگر قابل پذیرش نیست. برای اینکه نظام سیاسی براساس تغییر در قلمرو، شدت و اشکال ساختاری یا رویدادی، به سطح جدیدی از عملکرد دست یابد، ضروری است که مشارکتکنندگانِ در نظام را از نو تعریف کند؛ اینکه چه کسانی هستند و چگونه با دیگر نظامهای سیاسی یا اجتماعی تفاوت دارند. بسیاری از دولتها، بهویژه کشورهای جهان سوم، با مشکل شکلنگرفتن هویت جمعی در قلمرو سیاسی خود مواجه هستند. تکوین یک شعور مشترک بین اعضای این دولتها که بهواسطۀ آن بتوانند خود را از دولتهای دیگر تمیز دهند، به تأخیر افتاده است. شکلنگرفتن هویت جمعی برای سامان سیاسی دولتها بهحدی مهم است که از آن بهعنوان یکی از مهمترین زمینههای ایجاد بحران یاد میشود. جدال بر سر مفهوم اهل سنت میتواند در چهارچوب هویتیابی اهل سنت و نیز هویتیابی کشورهای اسلامی فهم و تبین شود.
نکته دوم:
شکافی که بعد از صدور بیانیه در عرصه شبکههای اجتماعی و رسانههای مکتوب و تصویری جهان اسلام شکل گرفت، حاکی از وجود نزاعی عمیقتر بر سر زعامت و رهبری معنوی و سیاسی جهان اسلام است. دو قطب سنی یعنی الازهر در مصر و وهابیت به محوریت عربستان سعودی، خواهان معرفی خود به عنوان رکن اصلی و رهبر معنوی جهان اسلام هستند. دهههاست که عربستان با صرف هزینههای میلیارد دلاری که به پترواسلام مشهور شد، خواهان هژمونی خود در جهان اسلام است تا بتواند ذیل این چتر، منافع سیاسی خود را ترجمه و سهم خود را در ژئوپولتیک منطقه افزایش دهد. مصر که سالهاست با مشکل حضور نیروهای اسلامگرایی مانند اخوان، الجهاد و دیگر گروههای مسلح و غیر مسلح، روبهروست به تازگی انقلابی را پشت سرگذاشته است. بعد از انقلاب و تثبیت حکومت، مصر نیز تمایل دارد با حل مشکلات داخلی در حوزه اقتصاد و سیاست خود را به عنوان مرکز ثقل علمی جهان اهل سنت معرفی کند. این در حالی است که ایران نیز به عنوان مهد یک انقلاب الهامبخش اسلامی، مایل است نه به عنوان حامی تشیع بلکه به مثابه قطب اسلامی عرض اندام کند. نزاع شکل گرفته بر سر بیانیه، حاکی از عدم تثبیت سهم هر یک قدرتهای معنوی در جهان اسلام است. به ویژه آنکه برخی شبکهها و خبرگزاریهای داخلی ایران نیز با نقل جهتدار خبر، سعی نمودند بیانیه کنفرانس را معنی کنند و به مخاطب این پیام را انتقال دهند که مسلمانان جهان نیز سلفیت را به رسمیت نمیشناسند. این در حالی است که گرایش سلفی، اکنون اکثریت عددی و کیفی جهان اسلام را شامل میشود. به عبارت روشنتر این نزاع، عدم تقسیم قدرت و نیز عدم بلوکبندی و تثبیت جایگاه کشورهای مدعی را بیشتر نمایان میسازد.
نکته سوم:
این نزاع، چه ناشی از سوء برداشت باشد و چه ناشی از اختلاف کلامی واقعی و سپس نوع واکنشها و پاسخها به واقعه، حکایت از آن دارد که نهادهای علمی و دینی در کشورهای اسلامی فاقد استقلال از قدرتهای حاکمیتی کشورهای خود هستند. به عبارت دیگر وجود این تنازع نشان میدهد که نهادهای مذهبی برگزار کننده این دست کنفرانسها، تحت تاثیر منافع سیاسی قدرتهای حاکمند. اگر یک نهاد مذهبی و علمی، هدفی کلان و فرا ملی (مثلا صلح و زندگی مسالمت آمیز بین مذاهب) را دنبال میکند برای موفقیت باید فارغ از مناسبات و منافع سیاسی ملی عمل کند. این در حالی است که تمامی این موسسات و سازمانهای رسمی و دینی منافع کشورهای خود را نمایندگی میکنند و منافع کلان جهان اسلام از درجه دوم اهمیت برخوردار است. در این کنفرانس نیز نزاع دو قطب روسیه ایران و متحدانش با محور دوم به رهبری سعودی کاملا مشهود است. عدم استقلال در اتخاذ تصمیم و نیز وابستگی در بودجه و دیگر امکانات لازم برای برپایی چنین مراسمی، باعث میشود این دست برنامهها فاقد هر گونه اثر عینی وعملی برای کم کردن تنشهای مذهبی باشد. این دست مراسم معمولاً یک مانور قدرت و منظومهای شعاری برای مصرف داخلی است.
مراکز علمی و دینی جهان اسلام اگر خواهان اثرگذاری مثبت بر روندهای موجود و کم کردن شکافهای مذهبی و طایفی هستند باید ابتدا از خویش چهرهای مستقل را به نمایش گذارند تا افکار عمومی جهان اسلام به آنها اعتماد کرده و سرمایه اجتماعی کسب نمایند و در گامهای بعدی، اقدام به حل مشکلات جهان اسلام نمایند. اکنون در عرصه جهان اسلام هیچ کدام از مراکز علمی و دینی دارای مقبولیت و مشروعیت لازم در افکار عمومی برای اثر گذاری بر مناسبات سیاسی در منطقه را ندارند.
نویسنده: محمدجواد خلیلی
برچسب ها :
وهابیت,
سلفی گری,
عربستان,
اهل سنت