بعد از سفرهای متعدد به کشورهای غربی در چند سال اخیر، حالا به کشوری سفر میکردم که بیشترین قرابت فرهنگی را با ایران دارد.
چندی پیش نمایشگاه علمی، فرهنگی، هنری و کتاب جمهوری اسلامی ایران در افغانستان برگزار شد. دانشگاه ادیان و مذاهب در راستای اهداف خود مبنی بر گسترش فعالیتهای بینالمللی ضمن شرکت مجموعه انتشارات دانشگاه ادیان و مذاهب در این نمایشگاه دو تن از همکاران دانشگاه را برای بررسی وضعیت دانشگاهها و مراکز علمی این کشور برای توسعه روابط به این کشور اعزام کرد. گزارش زیر به قلم مهدی صالحی مدیر ارتباطات و بینالملل دانشگاه ادیان و مذاهب نوشته شده است:
روز 21 فروردین 96 بهاتفاق برادر ارجمند جناب آقای غضبانی رئیس مرکز آموزشهای مجازی دانشگاه که در دورههایی سمتهایی چون قائممقامی و معاونت اداری مالی دانشگاه را هم بر عهده داشته است، همچنین جناب آقای موسوی بهعنوان نماینده انتشارات دانشگاه عازم افغانستان شدیم. به همت رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در کابل قرار بود یک نمایشگاه کتاب و در حاشیه آن برنامههای فرهنگی ـ هنری با حضور بیش از 60 ناشر ایرانی برگزار شود. نظر ریاست دانشگاه بر این بود که به بهانه برگزاری نمایشگاه، بنده و جناب آقای غضبانی هم سفری به افغانستان داشته باشیم و ظرفیتهای علمی این کشور را ارزیابی کنیم. این ارزیابی شامل امکان پذیرش دانشجو از این کشور و همکاریهای دوجانبه علمی بود.
سعی کردم با یک ذهنیت خالی به این کشور سفر کنم و هرآنچه در ذهن خود دارم، کنار بگذارم. بعد از سفرهای متعدد به کشورهای غربی در چند سال اخیر، حالا به کشوری سفر میکردم که بیشترین قرابت فرهنگی را با ایران دارد. قبل از سفر سعی میکردم با جستوجوی اینترنتی و رصد خبرگزاریهای این افغانستان بیشتر در حال و هوای این کشور قرار گیرم. تورق کتاب «جانستان کابلستان» بهعنوان یک سفرنامه خوب از کشور افغانستان و حتی مشاهده اینستاگرام برخی جوانان افغانی میتوانست کمک کند تا این سفر با ذهنی آمادهتر صورت گیرد.
از دوستی افغانی در خصوص هماهنگیهای قبل از سفر پرسیدم که معلوم شد ظاهراً هماهنگی ملاقاتها چندان سخت نخواهد بود و نهایتاً یک روز قبل هماهنگ خواهد شد. سفر به کشوری همسایه که هرآنچه از آن میدانستم، برخورد با برادران و خواهران افغانی مقیم ایران بود و اخبار روزنامهها و رسانه ملی ایران. از آنجا که هیچوقت اعتمادی به رسانهها نداشتهام، بسیار مشتاق بودم که افغانستان را از زاویه واقعی آن ببینم.
روز اول که باید ساعت 6:30 صبح وارد فرودگاه کابل میشدیم، به خاطر مشکلاتی که برای پرواز هواپیمایی ماهان پیش آمد، به ظهر منجر شد و با تأخیر چندساعته وارد فرودگاه کابل شدیم. میزبانی مهربان که به سفارش رئیس محترم دانشگاه ادیان و مذاهب به استقبال ما آمده بود؛ با یک تویوتای شیشهدودی شاسیبلند و البته یک سرباز تفنگبهدست که نشان از برخی ناامنیها داشت. به سبک ایرانی روبوسی کردیم و بعد فهمیدیم روبوسی اینجا فقط یک بار است و صورت خود را برای یک بار کنار هم قرار میدهند و البته کار را راحتتر کرده بود. نوع رانندگی مردم، مرا یاد شیوه رانندگی در سوریه انداخت که سالها قبل دیده بودم و خیابانهایی که به لحاظ آبادانی متفاوت بودند. بعداً فهمیدم که زیرساختهای برخی محلهها را خارجیها بر عهده گرفته بودند که البته در ظاهر و نمای آن تأثیر زیادی داشت. راننده از بزرگی و شلوغی کابل گفت که جمعیتی حدود چهار میلیون نفر دارد و بعد از دوره داوود خان یعنی بیش از سی سال قبل سرشماری آماری وجود نداشته است و جمعیتها تقریبی گفته میشد. بیست درصد شیعه و هشتاد درصد سنّی ترکیب جمعیتی افغانستان به لحاظ دینی است و سه طایفه اصلی هزاره، پشتون و تاجیک طوایف نژادی افغانستان را تشکیل میدهند. تصور میکردم باید اکثر خانمها را برقعپوش ببینم که ظاهراً برقعپوشی اصلاً عرف نیست و لباس و پوشش خانمها شبیه خانمهای ایرانی به صورت مانتو و روسری یا گاه لباسهای محلی و شالی روی سر بود. با خود گفتم لابد کابل متفاوت از بقیه شهرها است که روزهای بعد، از رایزن فرهنگی ایران شنیدم که تغییر در افغانستان آنقدر سریع است که ده سال قبل، نود درصد خانمها برقعپوش بودند و حالا کمتر از پنج درصد. زبان رسمی فارسی است، اما پر از کلمات انگلیسی که دیگر کاربرد آن برای مردم، عادی شده بود و شاید فکر نمیکردند که از زبان دیگری وارد زبانشان شده است. هوا خنک بود و میگفتند نهایت گرمای تابستان 38 درجه است.
بعد از حدود نیم ساعت به محل اقامت رسیدیم. ساختمانی که متعلق به مجمع جهانی اهلبیت(ع) است و مدیریت آن را شخصی روحانی و حدوداً 65 ساله به نام حاجآقا مرتضوی بر عهده دارد. شش روز در کابل همراه ایشان صبحانه، ناهار و شام میخوردیم و البته از شوخطبعی ایشان و مطالب جالبی که در خصوص تاریخ و وضعیت فعلی افغانستان میگفت، استفاده میکردیم. ایشان سابقه حضور طولانی در ایران را داشت و البته احاطه خوبی هم به مسائل کشورمان داشت. ناهار چلوگوشت و چلومرغ محلی بود و فهمیدیم غذای مهمان عمدتاً چلوگوشت است و البته با توجه به شرایط کوهستانی افغانستان، گوشتهای باکیفیتی هم بود.
استراحت کوتاهی کردیم و در خصوص برنامههایمان با جناب آقای غضبانی صحبت کردیم. در طول شش روز حضور در کابل از چهار دانشگاه و آکادمی ملی علوم افغانستان، همچنین مرکز فقهی ائمه اطهار(ع) وابسته به دفتر مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی بازدید و با رؤسای آنها دیدار کردیم. افغانستان از نظر دانشگاهی در سطوح ابتدایی است ولی بهشدت در حال رشد. چهار دانشگاه دولتی در کابل وجود دارد که یکی از آنها صنعتی، یکی پزشکی و دو دانشگاه دیگر دانشگاه کابل و دانشگاه تعلیم و تربیت است که همان معادل دانشگاه تربیت مدرس در ایران است. دانشگاههای غیردولتی هم از سال 1390 در افغانستان راهاندازی شدهاند و در حال حاضر اکثریت تعداد دانشجو در این مراکز هستند و شهریه میپردازند و البته شهریهای گرانتر از ایران و با توجه به شرایط نامناسب اقتصادی در افغانستان، این استقبال دانشجویان از مراکز آموزش عالی غیردولتی نشان از عزمی جدی برای بالا بردن دانش علمی عمومی مردم داشت. تعداد خانمها حتی در برخی مراکز بیشتر بود که به نظرم جای یک مطالعه دقیق جامعهشناختی زنان در افغانستان را میطلبد. دانشگاهها محوطهها و ساختمانهای بزرگی را به خود اختصاص داده بودند. دانشگاه کابل از نظر محوطه داخلی و طراحی فضای آموزشی و فضای سبز با دانشگاههای مادر ایران برابری میکند. در اکثر رشتههای دانشگاهی کتب درسی ایران تدریس میشود و اینجا است که متوجه میشویم چقدر فرصتهای استثنایی برای نزدیکی دو فرهنگ وجود دارد و ما از آن غافلیم. شاید به این دلیل باشد که افغانستان را با قوم هزاره که اکثراً شیعیان ضعیف از لحاظ فرهنگی و مالی بودند، شناختهایم و ایکاش با درکی درست از شرایط افغانستان، این گروه مهاجر را که بخشی از اقلیت شیعه افغانستان بودند، تبدیل به افرادی فرهیخته میکردیم تا سفیران ما در افغانستان باشند و توان رقابت علمی و فرهنگی با دیگر طوایف افغانستان را داشته باشند نه اینکه به بدترین شکل ممکن آنها را بپذیریم و از بسیاری از امکانات آموزشی و تحصیلی محروم کنیم. جمهوری اسلامی ایران بودجههای بسیاری را همچون دیگر کشورهای همسایه افغانستان صرف بازسازی این کشور کرده است و با خودم میگفتم ایکاش تنها ده درصد آن را خرج خانوادههای مهاجر میکرد. بگذریم.
از نکات عجیبی که به آن برخورد کردیم، عدم وجود دوره دکتری بهجز دکتری زبان و ادبیات فارسی در افغانستان بود و البته کارشناسی ارشد هم به صورت محدود وجود داشت. وزارت علوم افغانستان به علت نوپا بودن مراکز آموزش عالی غیردولتی اجازه تأسیس دوره کارشناسی ارشد به آنها نداده است و رشتههای کارشناسی ارشد فقط در مراکز دولتی وجود دارد. بسیاری از اساتید و مؤسسین دانشگاههای دولتی و غیردولتی فارغالتحصیل ایران هستند و البته درک خوبی از فضای علمی آکادمیک دارند و شاید نقطه قوت همین بود که برای حفظ کیفیت آموزشی هنوز مجوز کارشناسی ارشد به دانشگاههای غیردولتی داده نشده بود. البته بعضاً رشتههای پزشکی دارای این مقطع بودند. مهمترین مشکل دانشگاههای امروز افغانستان نداشتن کتاب است. کتابخانههای کوچک دانشگاهها به هیچ وجه برای این رشتهها کافی نبود. انتقال کتاب از ایران هم ظاهراً چندان ساده نیست. رشتههای پرطرفدار افغانستان هم بیشتر در حوزه اقتصاد، مدیریت آموزشی، جامعهشناسی و حقوق در علوم انسانی است و البته رشتههای فنی هم طرفداران خودش را دارد. رشتههایی مثل فلسفه و ادیان و جایگاهی ندارند و شاید بتوان گفت هنوز ضرورتهای دیگری در افغانستان هست که نوبت به چنین رشتههایی نمیرسد. علاقه آنها به ارتباط با ایران زیاد است و جالب اینکه چالشهای مذهبی بین اقوام وجود نداشت و عمده مشکلات، چالشهای قومی است که عزمی جدی برای رفع آن لازم است. مجلات علمی ـ پژوهشی استاندارد به صورت فراگیر وجود ندارد اما با توجه به اینکه برخی اساتید فارغالتحصیل برخی دانشگاههای معتبر ایران و کشورهای دیگر هستند، بهخوبی با ساختار آن آشنا هستند و بعضاً پیششمارههایی هم منتشر کردهاند. پیشنهاد ما این بود که اردوهای دوطرفه برای دانشجویان و اساتید داشته باشیم و در نشریات یکدیگر هم مقالات خودمان را منتشر کنیم و آمادگی خودمان برای تدریس در دانشگاههای افغانستان و همینطور دعوت از برخی اساتید در رشتههای خاص مربوط به مذاهب اسلامی را اعلام کردیم. آنها هم موافق بودند و استقبال خوبی از پیشنهادها داشتند.
نمایشگاه کتاب جمهوری اسلامی ایران در کابل
این نمایشگاه از 23 فروردین 1396 به مدت یک هفته برگزار شد. حدود 60 ناشر ایرانی کتابهای خود را عرضه کرده بودند و اولین بار بود که چنین نمایشگاهی در افغانستان با این وسعت برگزار میشد؛ نمایشگاهی با حدود 2500 متر مساحت. مسئول نمایشگاه میگفت از 300 ناشر ایرانی دعوت کردیم که تنها 60 ناشر پذیرفتند و این نشان از عدم اطلاع از بازار فرهنگی و اقتصادی افغانستان دارد. ناشرین همه از فروششان راضی بودند و نشر دانشگاه ادیان و مذاهب هم در کنار دانشگاه امام صادق(ع) با غرفهای 20 متری حاضر شده بود. افتتاحیه نمایشگاه با حضور عبدالله عبدلله رئیس اجرایی دولت افغانستان و سفیر جمهوری اسلامی ایران و همچنین معاون پژوهشی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی همراه بود. تدابیر امنیتی اطراف نمایشگاه بسیار مشهود بود و با توجه به شرایط خاصی که وجود داشت، امری طبیعی به نظر میرسید. البته به طور طبیعی مشکلی نبود و بیشتر عملیاتهای تروریستی با اهداف خاص در مکانهای حساس رخ میداد که در زمان حضور ما در کابل شنیدیم که در نزدیکی ریاستجمهوری عملیاتی صورت گرفته است.
استقبال از نمایشگاه زیاد بود. رایزنی فرهنگی الحق والانصاف زحمت زیادی کشیده بود. پنج نفر از زنان موفق ایران در رشتههای مختلف هم دعوت شده بودند. همینطور قاریان قرآن و گروه موسیقی سنتی راز و بالاخره گروهی برای اجرای تئاترهای عروسکی برای کودکان که همه در طول این یک هفته قرار بود در حاشیه نمایشگاه برنامه داشته باشند و برنامههای خوبی هم داشتند. شاعران و ادیبان افغانی هم دعوت شده بودند که در کنار هنرمندان و ادیبان ایرانی برنامه داشته باشند. حدود یکصد هزار جلد کتاب به افغانستان آورده شده بود و البته برخی ناشران هم نمایندگیهایی در کابل دارند که از طرف آنها شرکت کرده بودند. ناشران افغانی هم شرکت کرده بودند که ظاهراً از فروش خوبی برخوردار نبودند. رایزن فرهنگی ایران از ناشران ایرانی درخواست داشت به دنبال چاپ کتب مشترک با ناشران افغانی باشند، چراکه ممکن است بهسرعت کتابهای آنها بهصورت افست در افغانستان و پاکستان با هزینه کمتر منتشر شود. بههرحال مسئله کپیرایت برای کتب خارجی ظاهراً در اینجا هم مثل ایران رعایت نمیشود. اکثر بازدیدکنندگان به دنبال کتب درسی مرتبط با رشته خود بودند. دانشآموزان دختر و پسر هم با لباسهای متحدالشکل و بسیار منظم و مرتب از نمایشگاه بازدید میکردند و در کنار بهره بردن از برنامههای فرهنگی، به دنبال کتب مورد علاقه خود بودند. بسیاری از مسئولین دولتی هم روزانه از نمایشگاه بازدید میکردند و این نمایشگاه را رویدادی بزرگ میدانستند که البته فکر میکنم سال آینده اگر چنین نمایشگاهی برگزار شود، قطعاً همه آن سیصد ناشری که دعوت شده بودند، شرکت خواهند کرد. نمایشگاه در محوطه دبیرستان غازی برگزار شده بود که شاید این 2500 متر یک دهم مساحت دبیرستان بود. دبیرستانهای افغانستان بزرگ بودند و حتی این دبیرستان دارای یک زمین چمن هم بود که دانشآموزان با لباسهای ورزشی یکشکل در تیمهای جداگانه مسابقات فوتبال داشتند. معمولاً سعی میکردیم روزانه یک ساعت به نمایشگاه سری بزنیم تا اگر سؤالی در خصوص دانشگاه و کتابهای منتشره ادیان و مذاهب مطرح میشد، پاسخ دهیم. بنری هم در خصوص معرفی دانشکدهها و رشتههای دانشگاه نصب شده بود که بعضاً از آن عکس میگرفتند و توضیحاتی میخواستند. پکتا هم با غرفهای بزرگ حضور داشت و سعی کرده بود کتب متنوعی از ناشران مختلف ایران را بیاورد. دو ضیافت شام به دعوت سفیر ایران و نمایندگی جامعةالمصطفی فرصتی فراهم کرد تا ناشران بیشتر با هم صحبت کنند و نقطه نظراتشان را در خصوص این نمایشگاه بگویند. نکته جالب این نمایشگاه شناخت روشنفکران ایرانی و اطلاعات بهروز بسیاری از بازدیدکنندگان از آخرین آثار منتشره آنها بود که شاید یکی دو روز اول همه این آثار به فروش رفته بود. بنده و جناب آقای غضبانی چهار روز در نمایشگاه حضور داشتیم و بعد راهی هرات شدیم.
هرات
هرات به شهری با پیشینه تاریخی طولانی و دانشمندان و عرفای بزرگ معروف است. برای سفری دوروزه با پرواز به هرات رفتیم و مهمان وابسته فرهنگی کنسولگری جمهوری اسلامی ایران جناب آقای دکتر سادات کیایی بودیم که با توجه به پیشینه حوزوی و دانشگاهیای که داشت، فضای تعاملات علمی و فرهنگی را بهخوبی درک میکرد و پیشنهادهای خوبی هم داشت. شاید اگر هرات را نمیدیدیم، تصور ما از افغانستان تصور ناقصی بود. شهری که تنها 100 کیلومتر با مرز ایران فاصله داشت و یکی از چهار شهر بزرگ افغانستان محسوب میشود و اکثر ساکنین آن از قوم تاجیک هستند و به لحاظ فرهنگی شباهت زیادی به ایرانیها داشتند. شهرسازی بهتری به نسبت کابل وجود داشت. نصف روز را با برنامهریزی و میزبانی رایزن فرهنگی محترم به بازدید از اماکن تاریخی چون قلعه بزرگ و دیدنی اختیارالدین، مقبره خواجه عبدالله انصاری، مقبره امام فخر رازی و بالاخره مقبره عبدالرحمن جامی اختصاص دادیم و بازدید از مسجد جامع هرات را که اثری تاریخی با معماری همان معمار مشهور مسجد گوهرشاد مشهد بود، به روز بعد موکول کردیم. بازدید و گفتوگو با رؤسای سه دانشگاه غیردولتی هرات برنامه جناب دکتر سادات کیایی برای ما بود که همان پیشنهادهای کابل را مطرح کردیم و پیشنهاد جدید ما امکان پخش و مشارکت نشستهای علمی دانشگاه ادیان و مذاهب از طریق ویدئوکنفرانس بود که تمایل زیادی از طرف افغانی مشاهده کردیم و امیدوارم بتوانیم آن را عملیاتی کنیم. وضعیت اینترنت از ایران بهتر بود و این امکان بهراحتی میسر است. نشستی هم در باغ زیبای کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در هرات که در سال 1315 تأسیس شده است، با سرکنسول ایران داشتیم که ایشان هم اصرار بر گسترش ارتباطات با افغانستان داشت و از اردوهای دانشجویی به ایران حمایت کرد. بازدید از یکی از حوزههای شیعی تازهتأسیس هم از برنامههای دیگر ما بود که عمدهترین مشکل خود را فقر کتب درسی میدانستند.
بازگشت به ایران
روز سهشنبه 29 فروردین بعد از دو شب اقامت در هرات با اتومبیلی که توسط رایزن فرهنگی هماهنگ شده بود، هرات را به مقصد مشهد ترک کردیم. یک ساعت تا مرز ایران و 250 کیلومتر هم از مرز ایران تا مشهد. داستانهای غمانگیز زیادی هم از نحوه برخورد با مسافرین افغانی در مرز ایران شنیدیم که امیدوارم فکری به حال آنان شود.
|
دانشکده ها دانشکده شیعه شناسی |
خدمات فناوری اطلاعات سامانه جامع آموزش |
بیانیه رسالت دانشگاه ادیان و مذاهب، نخستین دانشگاه تخصصی ادیان و مذاهب در ایران، برخاسته از حوزه علمیه، ضمن شناخت ادیان و مذاهب و تعامل و گفت و گو با پیروان آنها با تکیه بر مشترکات، در جهت همبستگی انسانی، تقویت صلح، کاهش آلام بشری، گسترش معنویت و اخلاق و معرفی عالمانه اسلام بر اساس آموزه های اهل بیت علیهم السلام به پژوهش و تربیت نیروی انسانی متخصص اقدام می نماید. |