دکتررسول جعفریان، استاد گروه تاریخ دانشگاه تهران، رئیس کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام و ایران و رئیس کتابخانه مرکزی داشگاه تهران است. ایشان در سال ۱۳۹۷ با رأی اعضای مجمع عمومی فرهنگستان علوم به عضویت پیوسته فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد.
دکتر رسول جعفریان هفته گذشته برای دفاع از پایاننامه دکتری آقای حسین متقی به عنوان استاد راهنما در دانشگاه ادیان و مذاهب حضور یافته بود. بعد از جلسه دفاع درباره وضعیت مطالعات ادیان در سالیان گذشته، نسخ و کتابهای مرتبط با اقوام در کتابخانههای بزرگ، نسبت مطالعات ادیان با دیگر دانشها و نگاه روز حوزه علمیه به مطالعات ادیان پرسشهایی را با استاد جعفریان مطرح کردیم:
مطالعات ادیان در صد سال گذشته در منظومه دانشی حوزوی و دانشگاهی ما چه جایگاه داشته و چه جایگاهی باید داشته باشد؟
رشته ملل و نحل، در تاریخ تفکر اسلامی، به صورت یک رشته زنده و پویا بوده و تبدیل به یک علم مستقل شده بوده است. این نشان از پیشرفت آن دارد. آثار بیرونی (م 440) درباره هند، اوج پیشرفت این دانش است. منظمترین کتاب در این باره، همان ملل و نحل شهرستانی است، اما به جز آن، دهها کتاب در این زمینه نوشته شده و بسیاری هم باقی مانده است، اما از قرن هفتم به بعد، این دانش هم، همانند بسیاری از دانشهای دیگر، رو به زوال رفت. رسالههای ملل و نحل فراوانی در قرون بعدی نوشته شد که ارزش علمی چندانی ندارد. در تمام دوره صفوی هم، به دلیل رشد تعصبات مذهبی در جهان اسلام، این دانش که نیاز به نوعی نگاه تسامحگرا داشت، پا نگرفت. در واقع، بیشتر ردیه نوشته میشد تا اثر علمی درباره مذاهب و ادیان دیگر. وضع ما در دوره قاجار هم بهتر از این نبود. تحولاتی که در اطراف مشروطه رخ داد، عمدتاً متأثر از غرب بود. در این باره رسالههایی نوشته شد، اما ادامه سنت ملل و نحلی قدیمی ما دنبال نشد. بیشتر آنچه نوشته شد، توسط پژوهشگرانی بود که با تأثیرپذیری از مدل غربی به این مباحث میپرداختند و البته این امتیاز را داشت که شفافیت خاصی در آنها دیده میشد. به تدریج، این علائق در حوزههای دینی هم پدید آمده اما هنوز و چندان پا نگرفته است.
نسخ و کتابهای خطی مرتبط با اقوام و مذاهب در کتابخانههای بزرگ کشور چه اندازه مورد تحقیق و واکاوی اصحاب دانش قرار گرفته است؟
در میان آثار خطی ما، رسالههای ردیهنویسی که حاوی اطلاعات مذهبی درباره گرایشهای دیگر جز آن چیزی است که مؤلفان آن رسائل دارند، نسبتاً فراوان است. مثلاً در حوزه رد تصوف یا رد تسنن رسالههای متعددی نوشته شده است. مشکل این است که در هفت هشت قرن اخیر، مراودات فکری درونی جهان اسلام با نقاط مختلف خود، زیاد نیست و کمتر افراد از احوال اقوام دیگر حتی مسلمان اما متفاوت با خود خبر دارند. رسائل زیادی مثلاً در رد شیعه در عثمانی نوشته شده که عمدتاً از سر تعصب است. بسیاری از اینها، البته مطالب قابل استفاده دارد، اما واقعاً نمیشود آنها را آثار ملل و نحلی دانست. در قرون نخست اسلامی، حتی اثری مانند الفصل فی الملل و الاهواء و النحل، با اینکه متعصبانه بود، پایههای علمی نیرومندی داشت، ولی ما بعد از آن، اثری مشابه آن ندیدیم. کتابی مانند مقالات الاسلامیین بسیار مهم بود، اما در دورههای بعد دیده نشد. بنابراین در میان نسخ خطی، خیلی نمیتوان دنبال آثار علمی ممتاز گشت، گرچه ممکن است در لابهلای آنها متونی باشد که بشود از آنها برای شناخت اوضاع آن زمان از نظر ملل و نحلی استفاده کرد.
نسبت مطالعات ادیان را با دیگر حوزههای مطالعاتی چگونه توصیف میکنید؟ به عبارتی چگونه میتوان ثمره مطالعات ادیان را در میان دانشهای دیگر دید و آیا دانش ادیان در شمار مطالعات بنیادی است؟
طبیعت فکر بشر، اگر قائل به نوعی طبیعت به معنای یونانی آن هم باشیم، اقتضای آن دارد که ادیان پدید آمده، به هر حال هم خانواده هستند و مشابهتهای زیادی دارند. بنابراین هر نوع پژوهش در حوزه ادیان، به شناخت کلیت پدیده دین کمک میکند. شما وقتی آثار الیاده را درباره اساطیر هم میخوانید، حس میکنید بشر همیشه دینی بوده و از مظاهر دینی به طور مشترک استفاده میکرده است. مثلاً حج دوره جاهلی وقتی اسلامی شد، رنگ شرآلود آن از بین رفت اما بسیاری از آن رفتارها باقی ماند. اصل آن البته ابراهیمی بود، اما حتی مشرکان توانسته بودند با آن کنار بیایند. بحثهایی مانند قربانی یا تقویمهای دینی یا اصولاً پرستش همه. بنابراین در شناخت دین، از هر زاویه، پژوهش های ملل و نحلی بسیار کمک خواهد کرد. من فکر میکنم، شناخت اسلام وقتی دقیقتر خواهد بود که ما با دانش ادیان آشنا باشیم.
نگاه علما و حوزه علمیه بعد از انقلاب به مطالعات ادیان چگونه بوده است؟ آیا این دست مطالعات نیز مانند مطالعات فلسفی در حوزه کمتر مورد توجه بودهاند؟ چرا؟
ما پیش از انقلاب، آثار اندکی داشتیم که به این مسائل میپرداخت، اما بعد از انقلاب که مراودات فکری ما با جهان بیشتر شد، و این امر البته اقتضای توسعه رسانهها نیز بود، ما به اجبار به سمت مطالعات بینالادیانی رفتیم. همین که مسئولان دینی کشور به نقاط دیگر دنیا میرفتند و مظاهر دینی آنان را میدیدند و از کلیساها یا معابد بودایی یا هندوها دیدن میکردند، به این امر کمک میکرد. همینطور، بحثهایی درباره نزدیک شدن ادیان آسمانی مطرح میشد. به هر حال در سایه سیاست و نقشی که دین در جهان معاصر دارد، الزاماً بحثهای ملل و نحلی هم مطرح شد. اما باید گفت حوزه به دلیل اینکه وظیفه دفاع از دین اسلام و مذهب تشیع را دارد، نمیتواند نگاه علمی شفافی داشته باشد. این امری تا حدودی طبیعی و قابل قبول است، اما میشود تلاش کرد تا جنبه علمی بیش از پیش قوی شود. رسیدن به این نقطه، امر محالی نیست. ما قدری باید دایره اعتقادات را از تحقیقات جدا کنیم. ادبیات تحقیق، متفاوت با ادبیات دینداری است. در حال حاضر، در اروپا بسیاری از کشیشها هم تحصیلات دانشگاهی دارند و در حوزه الهیات به مباحث ملل و نحلی میپردازند. اینها بهرغم آنکه کشیش هستند و وفادار به مسیحیت، اما سعی میکنند نوشتههای دانشگاهی آنها جنبه علمی خود را حفظ کند. من فکر میکنم دانشگاه ادیان و مذاهب قدم بزرگی است که در این زمینه برداشته شده است. همین اندازه که قم آن را تحمل میکند، نشان میدهد که روحیه رواداری ما در حوزه بسیار بیش از گذشته است. طبعاً انتقاداتی هم خواهد شد اما نباید کار متوقف شود.
|
دانشکده ها دانشکده شیعه شناسی |
خدمات فناوری اطلاعات سامانه جامع آموزش |
بیانیه رسالت دانشگاه ادیان و مذاهب، نخستین دانشگاه تخصصی ادیان و مذاهب در ایران، برخاسته از حوزه علمیه، ضمن شناخت ادیان و مذاهب و تعامل و گفت و گو با پیروان آنها با تکیه بر مشترکات، در جهت همبستگی انسانی، تقویت صلح، کاهش آلام بشری، گسترش معنویت و اخلاق و معرفی عالمانه اسلام بر اساس آموزه های اهل بیت علیهم السلام به پژوهش و تربیت نیروی انسانی متخصص اقدام می نماید. |