حامد عبداللهی سفیدان دانشجوی دکتری تصوف و عرفان اسلامی دانشگاه ادیان و مذاهب در یادداشتی با عنوان «پیامدهای غفلت از ابعاد اجتماعی چالشها» آورده است: اگر کشور را خانوادهای بدانیم که حاکمیت پدر و مردم فرزندان او هستند، باید گفت فرزندان خانواده فیالجمله نمره قابلقبولتری نسبت به پدر خانواده کسب کردهاند.
سه ماهه اخیرِ سال 98 (آبان تا دی) روزهای پرچالشی برای حاکمیت و جامعه ایران بود؛ روزهایی که چالشهای گوناگون نظامی، اقتصادی، امنیتی و اجتماعی باسرعت و پشت سر هم جامعه ایرانی را آزرد. گذشته از عوامل و زمینههای رخ دادن این چالشها، باید اعتراف کرد که تنها یکی از این طوفانها برای فروریختن یک جامعه کافی است. هرچند ممکن است هریک از این چالشها عوامل پنهان و پیدای فراوانی داشته باشند اما دو بازیگر اصلی و در صحنه دارند: حاکمیت و مردم.
1. کارنامه مردم و حاکمیت
اگر کشور را خانوادهای بدانیم که حاکمیت پدر و مردم فرزندان او هستند، باید گفت فرزندان خانواده فیالجمله نمره قابلقبولتری نسبت به پدر خانواده کسب کردهاند. چه در تحمل فشارهای تحریمهای ناجوانمردانه، چه در برابر اعلام خبر شوکآور افزایش قیمت بنزین، چه در استقبال و بدرقه پیکر حاج قاسم سلیمانی چه در حوادث پسازآن. در مقابل اما حاکمیت (اعم از دولت، رسانهها، نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی) با «خواب رسانهای» و «خوشخیالی مدیریتی» در تکتک چالشها، ضعفهایی از خود نشان داد که شایسته پدر خانواده نیست. نمونهای از رفتارهای مثبت و منفی حاکمیت و مردم را میتوان در این موارد خلاصه کرد:
2. ابعاد اجتماعی چالشها
با وجود ابعاد گوناگون برای چالشهای اخیر اما بُعد اجتماعی بر همه چالشها حتی چالشهای نظامی سایه افکنده است. امروزه با رشد و تنوع ساختاری و محتوایی رسانهها، بالا رفتن تحصیلات، کمرنگ شدن مرزهای فرهنگی، وزان و توان اجتماعی مردم افزایش یافته است. این نیرو رفتهرفته ذخیره میشود و در رخدادهای مختلف بهگونهای خودنمایی میکند. نیروی اجتماعی جوامع هرچند به بهانه حادثهای کمارزش آزاد شوند؛ هرچند نماینده اکثریت جامعه نباشند و حتی هرچند بهحق نباشند، توانایی ایجاد امواج تخریبگر را دارند؛ مثلاً موضوعی زیستمحیطی با بیتوجهی به ابعاد اجتماعی آن به معضلی امنیتی تبدیل میشود. ساختاری که بر پایه نظریه مردمسالاری دینی بنا شده است، گریزی جز رفتار پدرانه و مدبرانه با مردم ندارد. نافرجام ماندن تلاشها و ناکامی کوششها، سرانجامِ روشنِ نادیدهگرفتن ابعاد اجتماعی در تصمیمگیریهاست.
نکتهای در اینجا گفتنی است: «توجه به ابعاد اجتماعی» با «مدیریت افکار و احساسات عمومی» بسیار متفاوت است. دخالت دادن ابعاد اجتماعی، وزندهی به مردم و نقش آنها در تحولات و تصمیمگیریهاست و نقشی پیشینی دارد؛ اما در مدیریت افکار عمومی، مردم بازیگری پسینی هستند که نباید مزاحم اجرای تصمیمهای گرفتهشده باشند.
در ماههای اخیر، جامعه ما با چالشهایی روبرو شد که غفلت از ابعاد اجتماعی چالشها و مدیریتشان بیشتر به چشم خورد. آسیب و تهدید شهادت سردار سلیمانی با مشارکت اجتماعی مردم به فرصتِ همگرایی تبدیل شد؛ اما بیتوجهی به ابعاد اجتماعی و انسانی، همین فرصت را بار دیگر تبدیل به آسیبی تلخ و از دست رفتن دهها هموطن و داغداری صدها خانواده شد. همچنین اصرار برخی گروههای سیاسی برای بهرهگیری از شهادت سردار، کام دلسوزان و دوراندیشان را تلخ کرد. به برخی حفرههای مدیریتی در حوادث ماههای اخیر –که نادیدهگرفتن ابعاد اجتماعی چالشها هستند- اشاره میکنیم که شاید علت عقبماندگی پدرِ خانواده از فرزندان باشد:
أ. خدشهدار کردن یکپارچگی اجتماعی با تندرویهایی بهظاهر انقلابی، دلسوزانه، آزادیخواهانه، شفافیتخواهانه، حقخواهانه و...؛
ب. تزریق خردهدادههای غیرمستند و غیرمستدل اما عامهپسند به فضای رسانهای و مجازی با آرزوی مدیریت اذهان عمومی؛
ج. نادیدهگرفتن مهمترین سنجه رفتاری و گفتاری و بنیادیترین و اجماعیترین اصل کشور، یعنی امنیت ملی؛
د. یارکشیهای جناحی و حتی گروهی با اهداف مختلفِ آلوده مثل انتخابات و خردهحسابهای سیاسی و به دنبال صیدِ شخصی از آب گلآلود رخدادها؛
ه. پررنگ کردن تفاوتها و تمایزها و خطکشیهای اجتماعی که نتیجهای جز شکاف اجتماعی و دوقطبی شدن جامعه ندارد؛
و. خلأ گروههای مرجع و اثرگذار برای نقشآفرینی در وضعیتهای غیرعادی یا بحرانی؛
ز. بیتوجهی به ریلگذاریهای اصلی رهبران نظام در مواجهه با مخالفان حتی معاندان و حرکت در مسیر عکس آن با سرلوحه قرار دادن جذب حداقلی و دفع حداکثری؛
ح. استفاده نکردن از تجربههای مشابه جوامع دیگر و تجربههای تاریخی کشور و حتی فراموشی حوادث مشابه در تاریخ چهلساله؛
ط. نبود وحدترویه در برداشت از سیاستهای کلی و کلان نظام و تفسیر به رأی کردن آنها در چالشها؛
ي. نگاه درجه دو به مردم و فراموشی آرمان اصلی و فلسفه وجودی مسئولیت و بیمعنا شدن واژه «مسئولیت» بهمعنای پاسخگویی.
ویژگیهای جامعه ایرانی و ساختار حاکمیتی و موقعیت منطقهای آن نشان میدهد که هیچ طوفانی یارای از هم پاشاندن خانواده ایرانی را ندارد. از سر گذراندن بحرانهای بنیانکَنی چون جنگ، محاصره اقتصادی و نظامی، بحرانهای سیاسی و حتی امنیتی گویاست که هیچیک جز زخمی بر تنه درخت خانواده نیستند؛ اما آه از آن باد بلاخیز آفت اجتماعی! بیماری اجتماعی مانند بیماری ایدز است که بهخودیخود کُشنده نیست؛ اما میدان را برای تاختوتاز بیماریهای دیگر میگشاید. در این صورت است که حتی سرماخوردگی ساده نیز کُشنده میشود. با هر سلیقه و اندیشه و باوری که هستیم اگر گمان میکنیم با تقویت همفکران خود و پررنگتر کردن مرزهای خود با «دیگران» (چه اندک باشند چه بسیار) آینده جامعه ایرانی را قبضه خواهیم کرد، در دام اشتباه خطرناکی افتادهایم.
3. توجه به همگرایی اجتماعی
برای تقویت و رشد روزافزون ایران و ایرانیان، راهی جز پذیرفتن همدیگر و پایبندی به لوازم و قواعد این «پذیرش» نیست؛ پس باید باور کنیم هیچ خط قرمزی پررنگتر از منافع ملی و امنیت ملی نیست و نباید هیچ خواسته و سلیقه شخصی از آن پیشی بگیرد. در این صورت است که در چالشهای پیشآمده، همه توجهها بر ابعاد اجتماعی چالش جلب میشود؛ چراکه روشن است منافع ملی در گرو آرامش، رضایت، امید و همگرایی اجتماعی است.
خلأهای اجتماعی جز با سیاستهای فرهنگی و اجتماعی برطرف نخواهند شد. در غیر این صورت، یکباره از نقطه قدرت به نقطه ضعف منتقل خواهیم شد؛ چنانکه گوشهای از آن را در حاشیهها و حادثههای پس از ترور سردار سلیمانی دیدیم؛ ازاینرو نباید فریب موقعیتهای گذرا را خورد و در خوشخیالی آسود.
برای در امان بودن از آسیبهای اجتماعی در چالشهای گوناگون میتوان برخی سیاستهای و رفتاری زیر را در پیش گرفت:
أ. هدفگذاری واحد، شفاف و هماهنگ در سیاستهای رسانهای؛
ب. تقویت توان و چالاکی رسانهای رسانهها و ارتقای سواد رسانهای مردم؛
ج. موضعگیریهای ملی و فراجناحیِ شفاف در مقابل اظهارنظرها و اتفاقات؛
د. گسترش فرهنگ گفتوگو (از مسئولان بلندپایه تا روابط خانوادگی)؛
ه. گسترش فرهنگ تعامل و همزیستی با مخالفان و غیرهمفکران (بهویژه که در سالهای آتی، جامعه ایرانی متنوعتر و گوناگونتر خواهد شد)؛
و. مشورت با کارشناسان مسائل اجتماعی، پیش از تصمیمگیریها؛
ز. توجه به پژوهشهای اجتماعی و دخالت دادن آنها در مسیر سیاستگذاری؛
ح. پرهیز از هرگونه خطکشی دو قطبیسازی فرهنگی و اجتماعی میان مردم.
باری، «ما» یک خانواده ایرانی هستیم. خانواده سنتی ایرانی آدابورسومی دارد: در خانواده ایرانی حتی اگر ساعتی پیش پدر و پسر مشاجرهای سختی هم داشته باشند، پسر اجازه نمیدهد کسی خارج از خانواده حرمت پدرش را خدشهدار کند؛ فرزندان خانواده هر گناه نابخشودنی کرده باشند، دلخوشی پدر و مادر، جمعشدن «همه» فرزندانشان به دور یک سفره است؛ فرزندان خانواده در سختیها و حتی اشتباههای پدر و مادرشان، نمکنشناسی نمیکنند و همچنان خود را متعهد به خانواده میدانند و...
|
دانشکده ها دانشکده شیعه شناسی |
خدمات فناوری اطلاعات سامانه جامع آموزش |
بیانیه رسالت دانشگاه ادیان و مذاهب، نخستین دانشگاه تخصصی ادیان و مذاهب در ایران، برخاسته از حوزه علمیه، ضمن شناخت ادیان و مذاهب و تعامل و گفت و گو با پیروان آنها با تکیه بر مشترکات، در جهت همبستگی انسانی، تقویت صلح، کاهش آلام بشری، گسترش معنویت و اخلاق و معرفی عالمانه اسلام بر اساس آموزه های اهل بیت علیهم السلام به پژوهش و تربیت نیروی انسانی متخصص اقدام می نماید. |