فرهیختگان و دانشوران تونسی، آنگونه که من دریافتم هم نمی توانند به مذل جمهوری اسلامی تن بدهند و هم نمیتوانند از آن صرفنظر کنند. از این رو با علاقهی توأم با احتیاط با اندیشهها و اندیشمندان ایرانی برخورد میکنند.
با تمهیدات صورت گرفته توسط رایزن محترم جمهوری اسلامی ایران در تونس و با اهتمام و پیگیری مدیرکل امور بین الملل دانشگاه در روز سهشنبه ۲۲ بهمن ماه (۱۰ فوریه) راهی تونس از مسیر استانبول شدم. پیش از این، رایزن فرهیخته و متعهدمان جناب آقای دکتر صادق رمضانی در دیدار با دکتر محمد محجوب مدیر علمی نشست «تأویل در اندیشه معاصر عرب» برای دعوت دو نفر از ایران زمینهسازی کرده بود، ولی به رغم پیگیریهای مکرر ما آنها تنها با دعوت از یکنفر و مشخصا اینجانب موافقت کردند.
آنگونه که بعدها از رایزن محترم شنیدم برگزار کننده این نشست، یعنی مؤسسه تحقیقاتی «مؤمنون بلاحدود» که مرکز آن در مغرب است در پی دعوت از تنی چند از روشنفکران و نواندیشان معاصر ایران، یعنی آقایان سروش، شبستری، ملکیان و کدیور بودند ولی بدینکار توفیق نیافتند و در هر حال، قرعهی فال به نام این کمترین زده شد.
واقعیتی را نباید منکر شد و آن اینکه در دنیای عرب به جد پیگیر تحولات فکری ایران به ویژه اندیشهها و مباحثی هستند که از ناحیهی افراد و مراکز غیررسمی ایران مطرح میشود و اساسا چون آنها در دوراهی اسلامگرایی و سکولاریزم گرفتار آمدهاند به هر تلاش متهورانهای که در پی خروج از این تنگناست بها میدهند. آنان دریافتهاند که اندیشهی اسلامی به دلیل غنا و نیز نفوذ عمیقش در جهان اسلام قابل اغماض نیست و از دیگر سو، به ویژه در دنیای اهل سنت، اسلامگرایی با تحجر و خشونت همراه شده و فضا را بر اسلامگرایی اعتدالی بسته است، از این رو در پی راههایی هستند که میان این دو یعنی اسلام و تجدد، اسلام و آزادی، و اسلام و دموکراسی جمع کنند و از اسلام تفسیرها و تعبیرهای نوینی ارائه کنند.
قرائت رسمی در جمهوری اسلامی می توانسته ـ و هنوز نیز میتواند ـ به گونه ای تفسیر و ارائه شود که برون رفتی از این تنگنا باشد. برخی رفتارها و نیز شتابزدگی و ناپختگی در ارائهی این منظومه فکری تا اندازهای آن را زمینگیر کرده است. اما از دیگر سو، توفیقات عملی بزرگ جمهوری اسلامی در منطقه، هم در ماندگاریاش به رغم همهی دشمنیها و بحرانها و هم در راهبریاش در مقاومت اسلامی در برابر اسرائیل نام و مدل جمهوری اسلامی را همچنان پایدار و پرجاذبه نگاه داشته و ضعفهای موجود در تبیینهای رسمی را تحتالشعاع قرار داده است.
فرهیختگان و دانشوران تونسی، آنگونه که من دریافتم هم نمی توانند به مذل جمهوری اسلامی تن بدهند و هم نمیتوانند از آن صرفنظر کنند. از این رو با علاقهی توأم با احتیاط با اندیشهها و اندیشمندان ایرانی برخورد میکنند و از همین روست که سعی میکنند از تلاشهای فکری مختلف باخبر باشند. ما نیز بجای حائل شدن میان آنان و دیگراندیشان دینی باید آنان را با همهی تنوع فکری موجود در ایران و در قلمرو تفکر شیعی و اندیشهی سیاسی انقلاب اسلامی آشنا کنیم و نیز جبههی مدافع تفکر امام خمینی را از لحاظ بنیهی فکری و مهارتهای گفتوگو و ارائهی فکر تقویت نماییم. این نکته را بنده به رایزن فکور و فهیممان در تونس نیز یادآور شدم.
آنچه در نشست تأویل در اندیشهی معاصر عرب دنبال میکردند همانی بود که در سخنانی دکتر مصباحی ابنرشدشناس معروف مراکش در این نشست به صراحت مطرح شد که ما بهجای تغییر که شعار امروز انقلابهای عربی است و نیز تنویر و روشنگری که آرمان عصر جدید غربی است باید در پی تأویل باشیم. آنگاه که هر نوع تحول فکری و همگامی مدیریت شده با زمانه با دیوارههای صلب و سخت نص و نصگرایی یا به تعبیر دقیقتر تفسیرهای انعطافناپذیر از ظواهر متون برخورد میکند چارهی شتابزده دست کشیدن از نص و متن و دین است، چارهای که غیر از ناصواب بودن قطعا در زیست بوم اسلامی جواب نمیدهد، اما چارهی میانه و راه پیمودنی ورود به عرصهی تأویل است.
تأویل، اما عرصهای گسترده و میدانی فراخ است که اگر بدون اتکا به محکمات و بیضابطه مورد توجه قرار گیرد میتواند به هرج و مرج فکری، سستی ایمان و حتی نقض شریعت و اباحیگری بینجامد.
آنچه بنده در مقالهی خودم و در این نشست پی گرفتم ـ و طبعا با فرصت کمی که داشتم نتوانستم به خوبی از عهده آن برآیم ـ این بود که تأویل یک گزینهی اجتناب ناپذیری است که هیچ اندیشمند مسلمانی ولو در اوج نصگرایی و سلفیگری نتوانسته بالکل از آن دست بشوید. اما این تأویل چه در نوع قرآنی و کلامی آن و چه در نوع باطنی و عرفانی آن باید منضبط به ضوابطی معقول و مشروع باشد که در رأس آنها به لفظ و دلالت لفظی است. بنده در مقالهام با اشاره به نوع تأویلات اسماعیلی ـ با تأکید بر تأویلات ابوحاتم رازی در الاصلاح و نیز ناصر خسرو در «وجه دین» کوشیدم نمونهای از تأویلات نامنضبطی که هیچ معیار و ضابطهای ندارد جز نظر و سخن امام اسماعیلی را نشان دهم و طبعا شاخص و هشداری برای ارزیابی تأویلاتی از این دست که به میراث حدیثی و عرفانی امامیه نیز راه یافته است به دست دهم.
در این نشست، اندیشمندانی از مغرب عربی (شامل تونس، الجزایر و مراکش) شرکت کرده بودند. مشارکت تونسیها چه در ارائه و چه در ملاقت بعدی بسیار چشمگیر بود. شور علمی دانشجویان مقاطع مختلف تونس تا اندازهای اعجاببرانگیز بود. طبعا پایگاه و خاستگاه فکری اصلی تونسیها مغرب زمین بهویژه فرانسه است که همهی اندیشه ورزانشان برای رساندن مفاهیم مورد نظر خود فراوان به تعابیر و جملات و گاه سطوری فرانسوی تمسک میکردند. در عین اینکه به موازات فرهیختگیشان به عربی فصیح تسلط داشتند و سخن میگفتند اما کاملا اسیر تفکر غربی و فرهنگ و زبان فرانسه هستند. به نظرم رسید که پیوندشان با سنت و گذشتهشان که بخشی از آن نشانگر هویت تاریخی آنهاست ضعیف است. برایشان گذشتهی اسماعیلی تویس ـ که خاستگاه دولت فاطمی در نیمهی اول قرن سوم بوده ـ چندان جاذبه نداشت.
ما به عنوان ایران و نیز پایگاه اصلی اسلام شیعی زمینههای بسیاری برای فعالیت در تونس داریم. اگر وجهی انقلابیگری و نیز رویکرد شیعی هم و دغدغهی غالب ما در تونس نباشد و داد و ستد فکری و حتی اثرگذاری فرهنگی در بازهای دراز مدت وجههی همت ما باشد به خوبی میتوانیم در تونس و در بسیاری از دیگر فضاهای جدید پیشآمده هم ماندگار شویم و هم تأثیرگذار. ظرفیتها، جاذبهها و فرصتهای ما در تعامل با این قلمروهای تازه گشوده عبارتند از:
۱. پیشینه تمدنی ایران ـ چه قبل از اسلام و چه پس از اسلام
۲. قدرت و سابقهی فلسفی ایران
۳. الگوی مردم سالاری دینی در ایران ـ با همهی نشیب و فرازهایش
۴. نقش محوری ایران در مقاومت اسلامی در برابر اسرائیل
۵. علاقه به اهلبیت علیهمالسلام
در سخنرانی و گفتوشنودی که در مؤسسهی «مسارات الفکر و الفلسفی» در تونس داشتم و در دیدارهای مختلفی که به همت رایزنی محترم با دکر محمد محجوب رئیس مؤسسه عالی تربیت معلم و نیز نمایشگاه بینالمللی کتاب تونس، دکتر منید رویس رئیس دانشکده فقه دانشگاه زیتونه، دکتر احمیده النیضر رئیس اتحادیه فرهنگ و تکثر (و همراهانش) داشتم در کنار گفتوگوهای متعددی که در حاشیهی نشست با جمع زیادی از استادان و دانشجویان تونسی داشتم به خوبی و از نزدیک به آمادگی ذهنی و فکری نسل نوی تونسی برای تعامل فکر و فرهنگی با مراکز علمی ایران را لمس کردم. این واقعیت را هم در پایتخت دریافتم و هم در دو سفری که به صفاقس (همراه با نوازندگان ایرانی گروه عاشقلر) و نیز قیروان (همراه با جمعی از موالیان اهلبیت علیهمالسلام) داشتم برایم معلوم شد که این واقعیت محدود به پایتخت نیست.
به نظر میرسد که اگر زمام کار فرهنگی و سیاسی ما در تونس همچنان در دست انسانهای فکوری چون حجتالاسلام و المسلمین دکتر مصطفی بروجردی، سفیر محترم ایران، جناب دکتر رمضانی، رایزن محترم ایران و عزیزان دیگری که شاید مایل نباشند نامشان را ببرم باشد و ما شتابزده عمل نکنیم و در پی بسط یا تحمیل مذهبی و سیاسی نباشیم، میتوان به آیندهی مناسبات فرهنگی و علمی ایران و تونس ـ که بهترین شرایط را در منطقهی مغرب عربی دارد ـ امیدوار بود. در این میان مراکز نواندیش، تحولگرا و پرجاذبهای چون دانشگاه ادیان و مذاهب که هم در ارتباط با نهادهای فرهنگی و علمی جمهوری اسلامی ایران و نیز حوزه علمیه است و در عین حال نهادی غیردولتی و غیررسمی با وجههی دانشگاهی ـ حوزوی است بسیار میتوانند مفید و مؤثر واقع شوند.
|
دانشکده ها دانشکده شیعه شناسی |
خدمات فناوری اطلاعات سامانه جامع آموزش |
بیانیه رسالت دانشگاه ادیان و مذاهب، نخستین دانشگاه تخصصی ادیان و مذاهب در ایران، برخاسته از حوزه علمیه، ضمن شناخت ادیان و مذاهب و تعامل و گفت و گو با پیروان آنها با تکیه بر مشترکات، در جهت همبستگی انسانی، تقویت صلح، کاهش آلام بشری، گسترش معنویت و اخلاق و معرفی عالمانه اسلام بر اساس آموزه های اهل بیت علیهم السلام به پژوهش و تربیت نیروی انسانی متخصص اقدام می نماید. |